خلاصه داستان: «ریچل» 13 ساله در حالی از خواب بیدار می شود که خود را در زیرزمین یک خانه متروکه می یابد. او هیچ چیز از اتفاقاتی که برایش افتاده را به یاد ندارد و نمی داند در گجاست! در حالی که ریچل به دنبال پیدا کردن سرنخی برای فهم و درک بهتر موقعیت خود می باشد با «زک» آشنا می شود...