خلاصه داستان: در شهر کوروزو-چو، کری گوشیما با خانواده اش زندگی نسبتاً عادی دارد. هنگامی که او یک روز برای ملاقات با دوست پسرش، شوئیچی سایتو به ایستگاه قطار می رود، پدرش را می بیند که در یک کوچه به صدف حلزون خیره شده است. او بدون اینکه فکرش را بکند، ماجرا را به شوویچی یادآوری می کند، او می گوید که پدرش اخیراً رفتارهای عجیب و غریبی داشته است. شوئیچی تمایل فزاینده خود را برای ترک شهر با کری آشکار می کند و می گوید که شهر به مارپیچ آلوده شده است.
اما وسواس پدرش به شکل به زودی مرگبار می شود و زنجیره ای از وقایع وحشتناک و غیرقابل توضیح را آغاز می کند که باعث می شود ساکنان کوروزو-چو به سمت جنون بروند.
خلاصه داستان: گاتسو از زمان تولد به دست یک گروه مزدور افتاد و با آنها بزرگ شد. او پس از اینکه برای دفاع از خود، محافظش را کُشت، مدت ها ناپدید شد. سالها بعد او با گریفیث و گروه هاوک مواجه می شود. گروه هاوک برای پادشاه میدلند میجنگد و پس از پیروزی جنگ صد ساله علیه چودا، آنها تبدیل به محافظان شخصی پادشاه می شوند و...
خلاصه داستان: گاتس که درگذشته یک مزدور سرگردان بوده، توسط گروه هاکس دستگیر شده و تا قبل از آنکه رهبر آنها، پیروانش را قربانی کند، در کنار آنها جنگیده است. تنها گاتس و معشوقش کاسکا از مراسم "کسوف" فرار کردند اما با این حال، آنها با علائمی که شیاطین، ارواح ناآرام و سایر موجودات مشابه را به خود جذب می کنند، داغ شدهاند...
خلاصه داستان: «ریچل» 13 ساله در حالی از خواب بیدار می شود که خود را در زیرزمین یک خانه متروکه می یابد. او هیچ چیز از اتفاقاتی که برایش افتاده را به یاد ندارد و نمی داند در گجاست! در حالی که ریچل به دنبال پیدا کردن سرنخی برای فهم و درک بهتر موقعیت خود می باشد با «زک» آشنا می شود...