خلاصه داستان: سیاه چال کاوش نشده ای پر از هیولاها و تله های فراوان وجود دارد.
یک دزد خبره که به دنبال پدر گمشده اش می گردد به این سیاه چاله می رود، ودر کمال تعجب، سرایدار سیاه چال به او پیشنهاد کار می دهد...
حالا او باید یاد بگیرد که چگونه با هیولاهای جدید روبرو شود، تله بگذارد و لجنها را در اطراف سیاهچال قرار دهد...
خلاصه داستان: کوباتو، که زمانی تجربه تلخی از طریق فعالیتهای اهدایی داشت، می خواهد به یک شهروند صادق و متواضع تبدیل شود. او با همکلاسی خود، اوسانای، رابطه متقابلی برقرار میکنه و قصد داره برای اولین بار در دبیرستان به عنوان یک شهروند معمولی روزهای صلح آرامی داشته باشه. اما، حوادث و مشکلات عجیب یکی پس از دیگری وارد زندگی آنها می شود...