خلاصه داستان: سون تندو مدرسه هنرهای رزمی تندو را به همراه سه دخترش به نامهای آکان، نابیکی و کاسومی اداره میکند. یک روز، زندگی خواهران زیر و رو می شود، وقتی پدرشان اعلام می کند که به یکی از آنها قول داده است که با پسر یک رزمی کار همکارش ازدواج کند تا میراث خانواده را ادامه دهد. علاوه بر واکنش های متفاوت آنها، زمانی که نامزد از راه می رسد، آخرین چیزی که خانواده تندو انتظار دارند، رانما سائوتوم و پدرش جنما است.
رانما با پدرش در چین تمرین می کرد تا اینکه یک حادثه ناگوار باعث تغییر هر دوی آنها شد. حالا وقتی آب به آنها می رسد، رانما به یک دختر و جنما به یک پاندا غول پیکر تبدیل می شوند...
خلاصه داستان: عصر طلایی برای شکارچیان گنج آغاز شده است، که با وجود خطرات، به خزانه های گنج در سراسر جهان در جستجوی شکوه حمله می کنند. ثروت، شهرت و قدرت بیاندازه در انتظار کسانی است که پیروز میشوند.
بیایید شکارچی گنج باشیم...
این قول بین کرای آندری و دوستانش زمانی به نتیجه غم انگیزی رسید که کرای جوان متوجه شد که استخوانی برای جستجوی گنج در بدنش وجود ندارد....
خلاصه داستان: یک دهه پیش ، شاهزاده خانم کریستال نواتی "هیم" نوکاناتیکا برای فرار از تلاش های ترور توسط یک نیروی شیطانی از دنیای دیگری سفر کرد. وقتی وارد ژاپن امروزی می شود ، با هاروتو ساتو روبرو می شود. او با او وعده ای به اشتراک می گذارد: او باید آنچه را که اخیراً شاهد آن بوده است فراموش کند و این دو دوست خواهند شد. هیم که اکنون به پادشاهی Nokanatika بازگشت تا وظایف سلطنتی خود را انجام دهد ، وداع با هاروتو. با این حال ، هنگامی که مرد جوان به طور ناگهانی اولین دیدار خود را با هیم به یاد می آورد ، به محلی که برای اولین بار در آن ظاهر شد ، عجله می کند و از پورتال بعدی عبور می کند تا با او دوباره به هم پیوست.
ورود وی مراسم ازدواج بین کریستال و شاهزاده مارمروگیس جیزاراس را مختل می کند. عروسی با حمله یک هیولا Abyss که زندگی شاهزاده خانم را تهدید می کند ، به طرز وحشیانه ای قطع می شود. هیم تصمیم می گیرد با هاروتو حلقه ها را مبادله کند ، که به همسر جدید خود قدرتهای سبک را اعطا می کند که به او اجازه می دهد هیولا را به قتل برساند. هاروتو که اکنون به عنوان پادشاه حلقه لقب گرفته است ، باید با چهار شاهزاده خانم دیگر ازدواج کند تا قدرتهای جادویی جدیدی را بدست آورد و فرصتی برای غلبه بر مبارزه خود با دشمن جهان: پادشاه پرتگاه.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: یک پسر ابرقهرمان دوست داشتنی و بدون هیچ گونه قدرت تصمیم دارد در یک آکادمی معتبر قهرمان ثبت نام کند و یاد بگیرد که واقعاً قهرمان بودن چیست.
خلاصه داستان: داستان از عشقی جوان و نبردهای پنهانی آغاز می شود. وقتی باورهای مومو و اوکارون با هم تضاد پیدا میکنندو به دنیایی از ارواح، بیگانگان و قدرتهای بیدار پرتاب میشوند...
خلاصه داستان: این جادوگر که با اصل و نسب بینقص دوباره متولد شده، مصمم است از زندگی جدیدش لذت ببرد و با استفاده از تواناییهای جادویی خارقالعادهاش، بر مطالعهی جادویی که در زندگی قبلیاش فراتر از دسترسش بود، تسلط یابد!
خلاصه داستان: یک دهه قبل، اولین دروازهها در سرتاسر جهان پدیدار شدند و بشریت در پرتگاهی عمیق گرفتار شد. انسانهای مختلف به شکارچی تبدیل شدند و تواناییهای مافوق بشری به آنها بخشیده شد و ..
خلاصه داستان: یک پزشک و بیمارش که اخیراً درگذشته است، به عنوان دوقلو در یک بت موسیقی مشهور ژاپنی متولد می شوند و با بزرگ شدن در کنار هم در طول زندگی خود، در اوج و فرودهای صنعت سرگرمی ژاپن حرکت می کنند...
خلاصه داستان: ویل سرفورت آرزو دارد با تبدیل شدن به یک جادوگر قدرتمند، به قول خود با دوست دوران کودکی اش عمل کند. اما او حتی قادر به انجام ساده ترین جادوها نیست و مجبور می شود تا برای کسب اعتبار در آکادمی جادویی Regarden با هیولاهای سیاه چال مبارزه کند...