خلاصه داستان: ناتسومه تاکاشی کتابی را که متعلق به مادربزرگ مرحومش بوده به ارث می برد، متوجه می شود که کتاب مملو از نام ارواح است که او شکست داده و به وصیت او وابسته است. سپس تصمیم می گیرد نام آنها را برگرداند تا بتوانند یک بار دیگر آزاد شوند.
ناتسومه تاکاشي از کودکي قادر بود ارواح را ببيند، اما مخفي نگهداشتن اين توانايي، زندگي را برایش مشکل کرده بود. اما زماني که تاکاشي کتابي را از مادربزرگش به ارث ميبرد، همه چيز تغيير ميکند.
او متوجه میشوند که مادربزرگش، قدرتي مانند او داشته و ميفهمد چرا هميشه ارواح خوب و بد به سراغ او ميآيند.“کتاب دوستان” به او اجازه ميدهد ارواح ليست شده در صفحات آن را کنترل کند، “ناتسومه” سفري را به همراه محافظ خود، “مادارا”، روح بدنام، در پيش ميگيرد تا ارواح را آزاد کند...
خلاصه داستان: نادشیکو، دانش آموز دبیرستانی که از شیزوئوکا به یاماناشی انتقال یافته، تصمیم می گیرد کوه معروف فوجی را ببیند.
رین هم دوست داره تنها کنار دریاچه ای که توی کوه فوجیه و منظره زیبایی داره کمپ بزنه.
بعد از این که این دو هم دیگرو ملاقات می کنن...
خلاصه داستان: آنها قبل آنکه کسی بتواند به خاطر بیاورد، زندگی میکردند. آنها ساده و مقاوم هستند و شبیه هیچکدام از گونههای گیاهی و یا حیوانی نمیباشند، فقط عده ی معدودی از انسان ها از وجود و شکل انها اگاه هستند...
خلاصه داستان: "ريوما تاکباياشی" پس از گذراندن عمر نافرجام، در 39 سالگي و در خواب از دنیا رفت. اما سه خدا به او فرصت میدهند تا در دنیای جادو دوباره تناسخ یابد، دنیایی كه در آن تنها یک مأموریت دارد: خود بودن و لذت بردن از زندگی...