خلاصه داستان: دکتر کنزو تنما، یک جراح مغز و اعصاب نخبه است که در راه صعود به سلسله مراتب بیمارستان است. تا اینکه یک شب، یک اتفاق به ظاهر کوچک، زندگی دکتر تنما را برای همیشه تغییر می دهد.
در حالی که برای انجام عمل جراحی روی کودکی زخمی آماده میشود، مدیر بیمارستان تماس میگیرد و به او میگوید به جای آن عمل جراحی را روی شهردار شهر که در معرض مرگ است انجام دهد.
اما به دلیل عذاب وجدان ، دکتر تنما در موضع خود می ایستد و به جای شهردار شهر، پسر جوان یوهان لیبرت را جراحی می کند.
سال ها بعد او متوجه میشود که چه "هیولا" ای را نجات داده و گذشته اش به سراغش می آید.
خلاصه داستان: ری کریاما یکی بازیکن ۱۷ ساله نخبه و مطرح شوگی است که به همین دلیل تحت فشار زیادی هم از طرف خانواده و هم از طرف جامعه شوگی است.او در 17سالگی بدنبال استقلال از خانواده اش است تا به تنهایی زندگی کند..
خلاصه داستان:
برای هزاران سال، وایکینگ ها به عنوان قوی ترین خاندانی که تشنه خشونت هستند، معروف بودند. "تورفین" پسر یکی از بزرگترین جنگجویان وایکینگ ها، کودکی خود را در میدان جنگ گذرانده و با ماجراجویی، آنقدر تجربه کسب کرده تا بتواند انتقام پدرش را که به قتل رسیده بگیرد..