خلاصه داستان: آنها قبل آنکه کسی بتواند به خاطر بیاورد، زندگی میکردند. آنها ساده و مقاوم هستند و شبیه هیچکدام از گونههای گیاهی و یا حیوانی نمیباشند، فقط عده ی معدودی از انسان ها از وجود و شکل انها اگاه هستند...
خلاصه داستان: داستان در مورد یک نویسنده ی موفق مانگا با نام ” Satoru Fujinuma ” است او بسیار خویشتن دار است و از ابراز وجود میترسد. اما او یک قدرت ماورایی دارد و میتواند با رفتن به گذشته حوادث و اتفاقاتی که منجر به مرگ کسی شده را عوض کند و اینکار را آنقدر تکرار میکند تا همه از حادثه نجات یابند. تا اینکه یک روز او درگیر یک حادثه مصیبت بار میشود که باعث مرگ یک نفر میشود و برای همین مجرم شناخته میشود. او نا امیدانه برای تبرئه کردن خودش به گذشته برمیگرده به دورانی که فقط یک دانش آموز ساده بود و مادرش را در آن سن از دست داد ، حال او میخواهد آینده را عوض کند و مادرش را نیز نجات دهد…
خلاصه داستان: "رایزل" پس از 820 سال از خواب بیدار می شود. او دارای عنوان ویژه "Noblesse" یعنی یک اشراف زاده اصیل که محافظ دیگر اشراف زاده هاست. در تلاش برای محافظت از رایزل، خدمتکارش "فرانکشتاین" او را در دبیرستان "یه رن" ثبتنام میکند تا عادات و کارهای روزمره انسانها را از همکلاسیهایش یاد بگیرد....
خلاصه داستان: "شوییچی کاگایا" یک راز دارد. به غیر از داشتن نمرات عالی و مهارت در ورزش، خصوصیاتی دارد که نمی توان آن را عادی نامید. در واقع، حتی او را نمی توان انسان تلقی کرد.
یک صبح سرنوشت ساز، او به عنوان یک هیولا از خواب بیدار شد. با قدرتی غیر عادی ، حس بویایی غیر طبیعی ، پنجه های کرکی بزرگ و...
خلاصه داستان: در جزیره ه ای دوردست، یک آکادمی وجود دارد. یک آکادمی متشکل از دانش آموزانی با قدرتهای ماوراطبیعی که به طور خستگی ناپذیر برای مقابله با دشمنان بشریت آموزش می بینند و آماده می شوند.
اما دانش آموزی بدون هیچگونه قدرت ماورائی ذاتی وارد این آکادمی می شود. کسی که تنها با هوش مهارتش می خواهد دشمنان بشریت را شکست دهد...
خلاصه داستان: "تورو هوندا" دبیرستانی 16 ساله پس از اینکه یک تراژدی خانوادگی زندگی اش را دگرگون می کند، مجبور می شود زندگی و مشکلات خود را به دست گرفته و برود… به یک چادر! متاسفانه خانه جدیدش در املاک و زمینهای شخصی متعلق به قبیله مرموز "سوما" قرار گرفته و طولی نمی کشد که مالکان راز او را می فهمند. تورو خیلی زود متوجه می شود که آن خانواده پیشنهاد سرپرستی او را دادند و اینکه سوماها هم رازهای خودرا دارند (هنگامیکه توسط جنس مخالف در آغوش گرفته می شوند، تبدیل به حیوانات "زودیاک چینی" میشوند!) و...
خلاصه داستان: داستان از این قرار است که "لایت یاگامی"، مرد جوانی که از جرم و بزهکاری بیزار است، تصادفاً دفتری پیدا میکند که رویش نوشتهشده "دفتر مرگ" ( Death Note ). در صفحهٔ اول دفتر توضیح دادهشده که اگر نام شخصی در دفتر نوشته شود و نویسنده در همانحال چهره شخص را در ذهنش مجسم کند، آن شخص پس از ۴۰ ثانیه خواهد مُرد. "لایت" در صدد استفاده از دفتر بر میآید…
خلاصه داستان: تومویا اوکازاکی یک بزهکار است که زندگی را کسل کننده می بیند و معتقد است که هرگز به چیزی نمی رسد. او به همراه دوستش یوهی سونوهارا از مدرسه میگذرد و قصد دارد روزهای دبیرستان خود را هدر دهد.
یک روز در حالی که به سمت مدرسه می رفت، تومویا از کنار دختر جوانی می گذرد که آرام با خودش زمزمه می کند. بدون اخطار فریاد می زند "آنپان!" (یک غذای محبوب ژاپنی) که توجه تومویا را به خود جلب می کند. او به زودی متوجه می شود که نام دختر ناگیسا فوروکاوا است و او چیزهایی را که دوست دارد به زبان می آورد تا به خودش انگیزه بدهد. ناگیسا ادعا میکند که آنها اکنون با هم دوست هستند، اما تومویا از آنجا دور میشود و این برخورد را بهعنوان هیچی پشت سر میگذارد.
با این حال، تومویا متوجه می شود که او بیشتر و بیشتر در اطراف مدرسه متوجه ناگیسا می شود. سرانجام او قبول کرد و با او دوست شد. تومویا متوجه می شود که ناگیسا به دلیل یک بیماری شدید یک سال عقب مانده است و رویای او احیای باشگاه نمایش مدرسه است. او که ادعا می کند هیچ کاری بهتر از این ندارد، تصمیم می گیرد به همراه چهار دختر دیگر به او کمک کند تا به این هدف برسد.
همانطور که تومویا زمان بیشتری را با دختران می گذراند، بیشتر در مورد آنها و مشکلات آنها می آموزد. همانطور که او سعی می کند به هر دختر کمک کند تا بر مانع مربوطه خود غلبه کند، شروع به درک می کند که زندگی آنقدرها هم که قبلاً فکر می کرد کسل کننده نیست.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]