خلاصه داستان: "تایجو اوکی" دانش آموز دبیرستانی، بعد از 5 سال آماده است تا به یوزوریها اوگاوا عشق خود را اعتراف کند. درست در همین زمان، یک چراغ سبز کور کننده به زمین می تابید و بشر را در سراسر جهان تبدیل به سنگ می کند..
چندین هزار سال بعد، تایجو بیدار می شود و ...
خلاصه داستان: در نبرد نهایی علیه نابودگرهای شیطانی، توگو آساگاکی، یک رنجر قدرتی، جان خود را با جان دشمن عوض کرد. انگار همه چیز تمام شده بود، اما ناگهان خودش را در دنیای دیگری یافت! او تبدیل به یک ماجراجو می شود و به کیزونا رد تبدیل می شود و به مبارزه برای نجات مردم ادامه می دهد...
خلاصه داستان: مونا کاوای به دست آوردن قلب ها عادت کرده است، اما مداکا کورویوا حاضر نمی شود عاشق او شود. او تمام تلاشش را می کند تا با او صحبت کند و حتی نازش را تا حدی نشان می دهد، اما هر چه تلاش می کند، مونا نمی تواند اخم را از روی صورت کورویوا پاک کند...
خلاصه داستان: موری رانمارو بهعنوان یک کارمند نیمه وقت در یک حمام عمومی قدیمی کار میکند. هویت واقعی او یک خون آشام 450 ساله است. او که به دنبال طعم نهایی "خون یک باکره 18 ساله" است، همچنان از باکرگی ریهیتو 15 ساله، تنها پسر صاحب حمام محافظت می کند. با این حال، زمانی که ریهیتو به سن بلوغ میرسد، بحرانی به وجود میآید - او در نگاه اول عاشق دختری همکلاس میشود...
خلاصه داستان: تارو ساکاموتو را بزرگترین هیتمن تمام دوران میدانستند.خیلی ها از او می ترسیدند تا اینکه با زنی آشنا شد و عاشق او شد. در نتیجه، ساکاموتو زندگی جنایتکارانه خود را رها کرد و اکنون به عنوان منشی فروشگاه کار می کند.
پشت سر گذاشتن گذشته مشکوک او دشوارتر از آن چیزی است که ساکاموتو در ابتدا تصور می کرد. بسیاری از رقبا و شرکای سابق او باور ندارند که او واقعاً کار را ترک کرده ...
خلاصه داستان: انسانها و شیاطین دو روی یک سکه هستند، آسیه، قلمرو انسان ها، و جهنم، قلمرو شیاطین. تنها راه سفر بین قلمروها، مانند داستانهای ارواح، از طریق مالکیت است. با این حال، شیطان، حاکم جهنم، نمی تواند میزبان مناسبی برای تصاحب خود بیابد و به همین دلیل در دنیای خود زندانی می ماند. او در تلاشی ناامیدکننده برای تسخیر آسیه، پسرش را ...
خلاصه داستان: در اواخر قرن نوزدهم، با پایان یافتن دوران ظالمانه دوره باکوماتسو، عصر جدید میجی، عصر بازسازی را برای ژاپن رقم زد. با پایان جنگ، هیتوکیری باتوسای قهرمان بدنام آن در هوا ناپدید شد و تنها افسانه خود را پشت سر گذاشت.
سالها بعد، یک سرگردان به ظاهر ساده به نام کنشین هیمورا با کائورو کامیا، صاحب یک دوجوی محلی در توکیو روبرو می شود. کائورو یک باتوسایی خودخوانده را تعقیب می کند که در خیابان ها پرسه می زند و شهروندان و افسران پلیس را بی رویه می کشد...
خلاصه داستان: تایکی اینوماتا، دانش آموز سال سوم دبیرستان در آکادمی Eimei، پس از پیوستن به تیم بدمینتون دبیرستان، سعی می کند هر چه زودتر در تمرینات آزاد شرکت کند. اما هر چقدر هم تلاش کند، همیشه فردی که یک قدم جلوتر از اوست چیناتسو کانو است، دانشجوی سال اول دبیرستان که عاشق تایکی است...
چیناتسو ستاره نوظهور تیم بسکتبال است و شکاف بین او و تایکی نمی تواند بیشتر باشد. اگرچه تایکی یک بدمینتونباز خوب است، اما محبوبیت او به چیناتسو نزدیک نیست، و ..