خلاصه داستان: ده هزار سال پس از تأسیس قبیله تانگ در قاره دولو، قبیله تانگ تا مرز انقراض و نابودی رفته است...
حالا نسل جدیدی از استعدادهای فوق العاده متولد شده اند. آیا نسل جدید میتواند قبیله تانگ را دوباره تأسیس کند و داستانی جدید از عظمت را برای قبیله تانگ روایت کند؟
خلاصه داستان: به عنوان یک خون آشام ، لونا ایشیکاوا می تواند یک دانشجوی انتقال منحصر به فرد در نظر گرفته شود. او با رفتار جالب خود ، به سرعت به مرکز توجه کلاس او تبدیل شده است. به طور معمول ، برای تاتسوتا اوتوری - یک مرد کاملاً متوسط - تقریباً غیرممکن خواهد بود تا با او ارتباط برقرار کند. با این حال ، این تغییر می کند که این دو به طور غیر منتظره ای برای تمیز کردن وظیفه جفت شوند!
بعد از اینکه تاتسوتا به طور خودجوش دوستی با لونا ایجاد می کند ، تصور او از او به آرامی فرو می رود: او دختر مرموز و جمع شده ای نیست که همه فکر می کنند او است. در واقع ، او قادر به حتی مکیدن صحیح خون نیست! تاتسوتا برای کمک به لونا برای غلبه بر ناسازگاری خود ، تصمیم گرفت تا شریک عمل او شود. این دوتایی به تدریج به سمت هدف دلپذیر خود کار می کند و مهارت های خونی خون لونا را با هر نیش که می گیرد ، به تدریج به سمت هدف دلپذیر خود کار می کند.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: بهترین دوستان Yoshiki و Hikaru در بیشتر زندگی خود مانند چسب گیر کرده اند. این دو پسر که در یک دهکده کوچک زندگی می کنند و تنها کودکانی هستند که در سن خود هستند ، در شرکت یکدیگر آرامش پیدا می کنند. دوستی آنها در نگاه اول زیبا به نظر می رسد ، اما یوشیکی از زمان یک تابستان سرنوشت ساز متوجه تغییر رفتار هیکارو شده است.
"Hikaru" که اکنون در کنار او قرار دارد ، چیزی شبیه به دوستش نیست. علی رغم ظاهر بدنی و خاطرات او که دقیقاً یکسان است ، یوشیکی می داند که چیزی از دست و پا افتاده است و Hikaru که او یک بار می دانست از بین رفته است. هنگامی که او این مسئله را به وجود آورد ، Hikaru تا حدی به موجودی دنیای دیگر تبدیل می شود و تهدید می کند که اگر نتواند آن را بپذیرد ، یوشیکی را بکشد - در حالی که عشق خود را به او نیز نشان می دهد.
یوشیکی که با اندوه و ناتوان از بهترین دوست خود رها نشده است ، تلاش می کند تا با زندگی خود حرکت کند ، زیرا او خود را نزدیک تر می کند به Hikaru جدید. در عین حال ، وقایع عجیب و غریب شروع به طاعون روستای خود می کند و هرج و مرج ناخوشایند را به همراه می آورد.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: شخصیت های اصلی این سریال سه خواهر Kisugi - هیتومی ، روئی و هوش مصنوعی هستند که یک کافه به نام Cat's Eye را اجرا می کنند. خواهران زندگی مضاعف را به عنوان سه نفر از سارقان هنری ماهر رهبری می کنند و کارت هایی را با نام "چشم گربه" در صحنه جنایات خود می گذارند. آنها آثار هنری را که متعلق به پدر دیرینه آنها ، هاینز بود که در دوران رژیم نازی یک جمع کننده هنری مشهور بود ، به امید اینکه وی با آنها تماس بگیرد ، دزدی می کنند. توشیو ، افسر پلیس در مورد این پرونده ، نامزد هیتومی است. او همچنین قسم می خورد تا باند چشم گربه را به دست بگیرد و پایین بیاورد.
خلاصه داستان: دو پسر و پنج دختر خانواده Shiunji مانند سنگهای درخشان می درخشند که هر کدام دارای هوش و زیبایی خاص خود هستند با پدری ثروتمند. هنگامی که کوچکترین خواهر پانزده ساله می شود ، پدرشان راز پنهان طولانی از "خواهر و برادران" شینونجی را فاش می کند و ...