خلاصه داستان: ناگومو کیچیرو یک کارآگاه نابغه دبیرستانی بود. هیچ پروندهای برای او به اندازه کافی پیچیده نبود. اما وقتی کارآگاهان نابغه پیر میشوند چه اتفاقی برایشان میافتد؟
حالا ۳۵ ساله است که یک آژانس کارآگاهی ورشکسته را اداره میکند که هیچ پروندهای برای حل کردن ندارد و برای پرداخت اجاره بها تلاش میکند، او به بنبست رسیده ...
خلاصه داستان: دو کودک که در بدو تولد با هم عوض شدهاند، بزرگ میشوند و با هم نامزد میشوند. این توافقی است که هیچکدام از آنها در ابتدا دوست نداشتند...
خلاصه داستان: Kurogane Yaiba ، یک کودک وحشی سامورایی است که به همراه پدرش کنجورو در جنگل آموزش می دهد. با پیچ و تاب سرنوشت ، سامورایی مصمم ، Yaiba ، به ژاپن باز می گردد و با رقیب خود ، Onimaru Takeshi روبرو می شود...
خلاصه داستان: بهترین دوستان Yoshiki و Hikaru در بیشتر زندگی خود مانند چسب گیر کرده اند. این دو پسر که در یک دهکده کوچک زندگی می کنند و تنها کودکانی هستند که در سن خود هستند ، در شرکت یکدیگر آرامش پیدا می کنند. دوستی آنها در نگاه اول زیبا به نظر می رسد ، اما یوشیکی از زمان یک تابستان سرنوشت ساز متوجه تغییر رفتار هیکارو شده است.
"Hikaru" که اکنون در کنار او قرار دارد ، چیزی شبیه به دوستش نیست. علی رغم ظاهر بدنی و خاطرات او که دقیقاً یکسان است ، یوشیکی می داند که چیزی از دست و پا افتاده است و Hikaru که او یک بار می دانست از بین رفته است. هنگامی که او این مسئله را به وجود آورد ، Hikaru تا حدی به موجودی دنیای دیگر تبدیل می شود و تهدید می کند که اگر نتواند آن را بپذیرد ، یوشیکی را بکشد - در حالی که عشق خود را به او نیز نشان می دهد.
یوشیکی که با اندوه و ناتوان از بهترین دوست خود رها نشده است ، تلاش می کند تا با زندگی خود حرکت کند ، زیرا او خود را نزدیک تر می کند به Hikaru جدید. در عین حال ، وقایع عجیب و غریب شروع به طاعون روستای خود می کند و هرج و مرج ناخوشایند را به همراه می آورد.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: برای همکلاسی های خود ، WADA یک دختر غنی ساکت است در حالی که یاماموتو یک گرگ تنها مرعوب است ... اما آنچه آنها نمی دانند این است که WADA یک معتاد به بازی موبایل در یک رابطه عشق پرشور و نفرت انگیز (با یک شخصیت 2D) است ، و یاماموتو فقط برای YouTuber مورد علاقه خود یک جبهه برای افسانه های شهری دارد. و بزرگترین راز نه چندان مخفی آنها-این دوستان بعید به نظر می رسد که هر روز بعد از مدرسه در دادگاه غذا ملاقات می کنند تا از آن استفاده کنند ، غرق شوند و یاد بگیرند که چه چیزی باعث می شود یکدیگر تیک بزنند!
(منبع: ین پرس)
خلاصه داستان: تاکوپی از خانهاش در سیاره شاد سفر میکند تا شادی را بر روی زمین گسترش دهد، اما با شیزوکای بیلبخند آشنا میشود. دوستان مدرسه و زندگی خانوادگی او باعث ایجاد غم و اندوه در چهرهاش میشوند و تاکوپیِ پاکقلب مصمم است اوضاع را تغییر دهد...
خلاصه داستان: رسیدن به بالا ، و همه چیز به دست شما خواهد بود. در بالای برج همه چیز در این دنیا وجود دارد ، و همه اینها می تواند مال شما باشد...
"برج خدا" درباره پسری به نام "بَم بیست و پنجم" است که بخش عمده زندگی اش را زیر یک برج بزرگ و مرموز به همراه دوستش "ریچیل" زندانی بوده است. زمانی که ریچل وارد برج میشود، بم نیز می تواند در را به داخل آن باز کند و در هر طبقه از این برج با چالش هایی روبرو می شود که ...
خلاصه داستان: مائومائو به پایین ترین رده های دربار فروخته شده و حالا یک خدمتکار است، او دانش فراوانش در پزشکی را پنهان می کند تا از توجه ها ناخواسته دوری کند. اما با بیمار شدن کودک شیرخوار امپراتور...
خلاصه داستان: یک دهه قبل، اولین دروازهها در سرتاسر جهان پدیدار شدند و بشریت در پرتگاهی عمیق گرفتار شد. انسانهای مختلف به شکارچی تبدیل شدند و تواناییهای مافوق بشری به آنها بخشیده شد و ..