خلاصه داستان: Kannawa-senpai چیزهای زیادی در نظر گرفته می شود ، اما قطعاً صاف یکی از آنها نیست. سپس او با كامگاوا ، كوه جدید خود ملاقات می كند. او ناز ، کمی ناراحتی و صحبت کردن با آن آسان است. چگونه این Senpai بی دست و پا می تواند این احساسات جدید را برطرف کند؟!
(منبع: رسانه های کامیکی)
خلاصه داستان: Lufas Maphaahl ، Overlord و رهبر سیاه و سفید و رهبر ستارگان Tweleves of Heaven ، از بین رفته است.
یک مرد در بدن شخصیت بازی Exgate Lufas ، دویست سال پس از شکست او از دست هفت قهرمان از خواب بیدار می شود. دنیای بازی Exgate که او می دانست دیگر توسط انسان اداره نمی شود - و این دیگر فقط یک بازی نیست. Exgate دنیای خاص خود است که شخصیت ها درست مانند او فکر می کنند ، احساس می کنند و زندگی می کنند. Lufas از طریق Exgate سفر می کند و به دنبال دوازده ستاره بهشت طولانی است.
لوفا بدون کشور ، ارتش یا متفقین است. یک سؤال باقی مانده است: دلیل واقعی یک مرد معمولی به عنوان لوفا در Exgate دوباره تناسخ شد؟
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: افراد مبتلا به ماموتارو و خون اونی که از طریق رگ های خود می روند ، رقابت دیرینه ای را حفظ می کنند. Oni بی دقتی ، بثورات و بی نظمی است ، در حالی که Momotarou از دنیای بشر در برابر ONI غیرقابل کنترل محافظت می کند. Shiki Ichinose یک نوجوان بی پروا و غیرمسئولانه است که از مخالفت خود آگاه است و حتی به اخراج خود از مدرسه افتخار می کند. علی رغم نگرش عصیانگر شیکی ، پدر پرورش دهنده وی ، Tsuyoshi ، عمیقاً به او اهمیت می دهد.
عشق فداکارانه Tsuyoshi به زودی در یک حادثه انفجاری نشان داده می شود که یک ماموتارو در جستجوی شیکی می کند. به عنوان یک خود مادوتارو ، Tsuyoshi سالهاست که شیکی را پنهان می کند و ریشه های Oni خود را حتی از او مخفی نگه می دارد. در حالی که او جان خود را برای نجات شیکی و اعتراف به همه چیز در نفس در حال مرگ خود می گذارد ، خون اونیی شییکی برای اولین بار بیدار می شود و او را به یک هیولا ناعادلانه که با خشم و عطش انتقام جویی سرریز می شود ، تبدیل می کند.
طغیان لحظه ای Shiki توجه Naito Mudano ، معلم ONI را در آکادمی Rakshasa - یک موسسه برای Young Oni که نیاز به درک و تکمیل قدرت خود دارند ، جلب می کند. قبل از اینکه شیکی بتواند از پدرش انتقام بگیرد ، باید یاد بگیرد که ماهیت سرسخت و تحریک آمیز خود را کنترل کند و مهمتر از همه ، با خون شیطانی خود بجنگد.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: این داستان در Gen Kinokura ، یک کامپر انفرادی فداکار است که تنهایی خود را گنجینه می کند. وی در طی یکی از سفرهای معمول کمپینگ خود ، به طور غیر منتظره ای با Shizuku Kusano ، یک تازه کار کمپینگ عبور می کند. آنچه که به عنوان یک برخورد تصادفی آغاز می شود ، به یک همکاری غیرمعمول تبدیل می شود ، زیرا این دو به آنچه می توان فقط می توان "اردو زدن انفرادی برای دو" توصیف کرد.
(منبع: Pony Canyon)
خلاصه داستان: سامرپاکت در یک جزیره دورافتاده ، روستایی و آرام در دریای Seto Inland به نام Torishirojima قرار دارد که حدود 2000 نفر جمعیت دارد. شخصیت اصلی ، موهای تاکاهرا ، در یک مکان شهری بزرگ شد ، اما پس از یک حادثه ناخوشایند ، او از مرگ مادربزرگ خود به عنوان بهانه ای برای آمدن به این جزیره برای مراقبت از فروش املاک خود استفاده می کند. در آنجا، او با چهار دختر آشنا می شود ، که کانون داستان هستند...
خلاصه داستان: Midori در کمی اتصال است. او در بدهی است و صاحبخانه وی در تلاش است تا او را به دلیل اجاره بدون پرداخت هزینه کند. بهترین دوست او از وام گرفتن پول نقد خودداری می کند زیرا او از ترفندهای خود پیروز شده است. شاید برخی از زورگویی ها کمک کند. یا کمی سرقت کوچک؟ نه پایدار نیست. شاید گرفتن شغل چیزها را حل کند ... اما کار به معنای زمان کمتری برای ماجراهای سرگرم کننده در شهر بزرگ است ...
(منبع: عمودی)
خلاصه داستان: ریو که در "فی" جادویی دوباره متولد شده، به دنبال زندگی آرام با جادوی آب است. در عوض، او با هیولاهای مرگبار روبرو میشود. با جوانی ابدی و خوشبینی، او در طول 20 سال بر جادو تسلط مییابد تا اینکه سرنوشت او را افسانهای میکند...
خلاصه داستان: هفت سال پس از ویرانی بشریت، چراغ علم و رفاه در شهر کامیتسوباکی طلوع میکند. اما در سایههای آن، تسراکتورها، هیولاهایی که از تاریکی انسان زاده شدهاند، کمین کردهاند. پنج دختر با صداهایی که جادو را به کار میبرند، در برابر آنها ایستادهاند...
خلاصه داستان: یک مدرسه دخترانه مخصوص افراد بزهکار در کنار یک مدرسه پسرانه قرار دارد. روزی، دو دانشآموز از هر مدرسه، کائوروکو و رینتارو، با هم آشنا میشوند و رابطهای بین آنها شکل میگیرد...
خلاصه داستان: بهترین دوستان Yoshiki و Hikaru در بیشتر زندگی خود مانند چسب گیر کرده اند. این دو پسر که در یک دهکده کوچک زندگی می کنند و تنها کودکانی هستند که در سن خود هستند ، در شرکت یکدیگر آرامش پیدا می کنند. دوستی آنها در نگاه اول زیبا به نظر می رسد ، اما یوشیکی از زمان یک تابستان سرنوشت ساز متوجه تغییر رفتار هیکارو شده است.
"Hikaru" که اکنون در کنار او قرار دارد ، چیزی شبیه به دوستش نیست. علی رغم ظاهر بدنی و خاطرات او که دقیقاً یکسان است ، یوشیکی می داند که چیزی از دست و پا افتاده است و Hikaru که او یک بار می دانست از بین رفته است. هنگامی که او این مسئله را به وجود آورد ، Hikaru تا حدی به موجودی دنیای دیگر تبدیل می شود و تهدید می کند که اگر نتواند آن را بپذیرد ، یوشیکی را بکشد - در حالی که عشق خود را به او نیز نشان می دهد.
یوشیکی که با اندوه و ناتوان از بهترین دوست خود رها نشده است ، تلاش می کند تا با زندگی خود حرکت کند ، زیرا او خود را نزدیک تر می کند به Hikaru جدید. در عین حال ، وقایع عجیب و غریب شروع به طاعون روستای خود می کند و هرج و مرج ناخوشایند را به همراه می آورد.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]