خلاصه داستان: جهان به دو دسته تقسیم شده: انسان ها و هیولاهایی به نام کاتاوارا. با وجود اینکه تاما یک کاتاوارا است، انسان ها را دوست دارد و عهد می کند تا از آنها در مقابل شر محافظت کند، حتی اگر به معنای مبارزه با کاتاوارا باشد...
خلاصه داستان: هیچ کس نمی داند که توراکو قبلاً یک خلافکار بوده و همکلاسی هایش او را به عنوان یک دانش آموز کامل می شناسند. اما همه چیز با ورود نوکوتان، دانشجوی انتقالی شاخدار، تغییر می کند. بینی او می تواند گذشته مخفی توراکو را بو کند! ...
خلاصه داستان: "آلیسا" که نیمه روسی نیمه ژاپنی است، باهوش، ظریف و فوقالعاده زیباست و بت مدرسه محسوب میشود. او با موهای بلند نقرهای، چشمهای آبی مسحورکننده و پوست فوقالعاده روشن، قلب دانشآموزان پسر زیادی را تسخیر کرده. با این حال، همه در اطراف او محتاط هستند.
ماساچیکا کوزه، پسری نسبتاً متوسط است که روزهایش را با تماشای انیمه و بازیهای گاچا میگذراند و...
خلاصه داستان: تاکومی کایانو به دنیایی دیگر تناسخ می یابد و در جنگل دوقلوها را می بیند. از آنها مراقبت می کند و آنها را آلن و النا می نامد. تاکومی و دوقلوها برای کسب درآمد در انجمن صنفی ماجراجو ثبت نام می کنند و...
خلاصه داستان: کوباتو، که زمانی تجربه تلخی از طریق فعالیتهای اهدایی داشت، می خواهد به یک شهروند صادق و متواضع تبدیل شود. او با همکلاسی خود، اوسانای، رابطه متقابلی برقرار میکنه و قصد داره برای اولین بار در دبیرستان به عنوان یک شهروند معمولی روزهای صلح آرامی داشته باشه. اما، حوادث و مشکلات عجیب یکی پس از دیگری وارد زندگی آنها می شود...
خلاصه داستان: تاکوما مردی مجرد است که کاری جز رفتن سر کار و بازگشت به خانه ندارد. او که از انجام کارهای روزمره خسته شده، تصمیم می گیرد از یک ربات برای آشپزی و نگهداری خانه استفاده کند.
"مینا چان" آنقدر خانه دار خوبی است که تاکوما به شوخی می گوید که باید همسرش شود. مینا شوخی تاکوما را جدی می گیرد و به آرامی..
خلاصه داستان: در دنیایی از حیوانات انسان نما، بل لابلاک به عنوان تنها انسان متولد شده استو «بیچهره» نامیده میشد. حالا او تصمیم میگیرد تا برای یافتن ریشههایش سفری را آغاز کند...
خلاصه داستان: آیک، قهرمان داستان که به عنوان یک شیطان بزرگ شده به عنوان قوی ترین جادوگر ارتش شیاطین شناخته می شود. در حالی که هویت انسانی خود را پنهان می کند، هدف او همزیستی بین شیاطین و انسان هاست...
خلاصه داستان: جنگی بزرگ بین یک امپراطوری پیشرفته از نظر علمی و نبولیس، قلمروی ساحره ها، برای سالیان طولانی در جریان است. روزی جوان ترین شوالیه، که لقب قویترین جنگجوی امپراطوری را دارد با شاهدخت دشمن ملاقات میکند و تحت تاثیر زیبایی و وقار او قرار می گیرد. شاهدخت نیز متاثر قدرت و شیوه زندگی شوالیه میشود...
خلاصه داستان:
تازونا تاکاتسوکی، به طور تصادفی با کویوری آکوتاگاوا، دختری در بستر برخورد می کند که او را به یاد خواهر متوفی اش موسوبو می اندازد. تازونا، دست کویوری را می گیرد و قدرت او را به عنوان یک تکان دهنده دست بیدار می کند. حالا اگر تازونا دستش را رها کند، او خواهد مرد. از آنجایی که دیدار با خدا تنها امید آنها برای نجات اوست، این دو باید راهی بیابند تا قدرت های منحصر به فرد خود را با هم ترکیب کنند..