خلاصه داستان: "تایجو اوکی" دانش آموز دبیرستانی، بعد از 5 سال آماده است تا به یوزوریها اوگاوا عشق خود را اعتراف کند. درست در همین زمان، یک چراغ سبز کور کننده به زمین می تابید و بشر را در سراسر جهان تبدیل به سنگ می کند..
چندین هزار سال بعد، تایجو بیدار می شود و ...
خلاصه داستان: تنها سرگرمی کازوهیرو کیتاسه خوابیدن است. از زمانی که او جوان بود، او وارد دنیای شگفت انگیزی در رویاهای خود می شد و به ماجراجویی های هیجان انگیز می رفت. یک روز، او با یک دختر جن که در دنیای رویاهایش با او دوست شده بود، به ماجراجویی میپردازد، اما زمانی که هر دو با نفس اژدها میسوزند، این ماجرا ناگهان متوقف میشود! وقتی از خواب بیدار می شود متوجه می شود یک چهره آشنا در کنارش خوابیده است ... دختر جن از رویاهای او؟!
خلاصه داستان: در نبرد نهایی علیه نابودگرهای شیطانی، توگو آساگاکی، یک رنجر قدرتی، جان خود را با جان دشمن عوض کرد. انگار همه چیز تمام شده بود، اما ناگهان خودش را در دنیای دیگری یافت! او تبدیل به یک ماجراجو می شود و به کیزونا رد تبدیل می شود و به مبارزه برای نجات مردم ادامه می دهد...
خلاصه داستان: یوئی میتسویا و ماسوگو تاتیشی فقط یک همکار نیستند - آنها کاملاً به یکدیگر علاقهمند هستند. مشکل این است که آنها سعی می کنند رابطه جدید خود را مخفی نگه دارند تا از ایجاد مشکلات در محل کار خودداری کنند. اما با دیدن اینکه چگونه آنها نمی توانند دست خود را از یکدیگر دور کنند،...
خلاصه داستان: مونا کاوای به دست آوردن قلب ها عادت کرده است، اما مداکا کورویوا حاضر نمی شود عاشق او شود. او تمام تلاشش را می کند تا با او صحبت کند و حتی نازش را تا حدی نشان می دهد، اما هر چه تلاش می کند، مونا نمی تواند اخم را از روی صورت کورویوا پاک کند...
خلاصه داستان: اوچیمورا یک کارمند عادی ست که توسط شیطان فرمانروا به یک دنیای فانتزی وحشتناک احضار می شودو به او شغل جدیدی را پیشنهاد می کند - به عنوان یکی از پادشاهان آسمانی در ارتش خود، با مزایای کامل!..
خلاصه داستان: ترواکی ناکامورا به اوکیناوا می رسد و عاشق یک دختر محلی به نام هینا می شود. او نمی تواند لهجه او را بفهمد، بنابراین از دوستش، کانا، می خواهد که برای او تفسیر کند. اما کانا ترواکی را نیز دوست دارد...
خلاصه داستان: موری رانمارو بهعنوان یک کارمند نیمه وقت در یک حمام عمومی قدیمی کار میکند. هویت واقعی او یک خون آشام 450 ساله است. او که به دنبال طعم نهایی "خون یک باکره 18 ساله" است، همچنان از باکرگی ریهیتو 15 ساله، تنها پسر صاحب حمام محافظت می کند. با این حال، زمانی که ریهیتو به سن بلوغ میرسد، بحرانی به وجود میآید - او در نگاه اول عاشق دختری همکلاس میشود...
خلاصه داستان: تارو ساکاموتو را بزرگترین هیتمن تمام دوران میدانستند.خیلی ها از او می ترسیدند تا اینکه با زنی آشنا شد و عاشق او شد. در نتیجه، ساکاموتو زندگی جنایتکارانه خود را رها کرد و اکنون به عنوان منشی فروشگاه کار می کند.
پشت سر گذاشتن گذشته مشکوک او دشوارتر از آن چیزی است که ساکاموتو در ابتدا تصور می کرد. بسیاری از رقبا و شرکای سابق او باور ندارند که او واقعاً کار را ترک کرده ...