خلاصه داستان: جون شیراساکی و خواهران جینگوجی دوستان دوران کودکی هستند. وقتی اولین دوست دختر جون، خواهر بزرگتر ریومی، از او جدا می شود، چیزی می گوید که رابطه سه نفر، اولین عشق ها و عشق آنها را پیچیده می کند...
خلاصه داستان: پسری به نام اینویاشا که نیمه انسان است و نیمه شیطان، دنبال سنگ مقدسی است و در جریان پیدا کردن این سنگ عاشق دختری به نام کیکیو می شود و می فهمد که سنگ مقدس دست کیکیو می باشد و به او می گوید که من با قدرت این سنگ مقدس به انسان تبدیل میشوم و با هم زندگی می کنیم ولی بعد از مدتی کیکیو می فهمد که او می خواسته با قدرت سنگ مقدس به یک شیطان واقعی تبدیل شود و موقع دزدیدن سنگ مقدس با یک تیر مهر و موم شده او را به درختی آویزان می کند و...
خلاصه داستان: یوتارو یکی از اعضای سابق یاکوزاست که به تازگی از زندان بیرون آمده و می خواهد به جای بازگشت به زندگی جنایتکارانه، به صحنه راکوگو، شکلی سنتی ژاپنی از داستان سرایی کمدی برود....
خلاصه داستان: ریوجی تاکاسو پسری دبیرستانی است که با وجود روحیه مهربانی که دارد به دلیل چهره خشن، همه از او فرار میکنند و سعی دارند تا رابطه ی نزدیکی با او نداشته باشند .اما واقعیت این است که او تنها هیبت یک یاکوزا را از پدرش به ارث برده است. تایگا دختر ریز نقشی که بر خلاف ظاهرش، خشن است، عاشق دوست ریوجی ،یوساکو است و ریوجی هم عاشق دوست تایگا ، مینوری. حال تایگا و ریوجی می خاهند تا به یکدیگر برای رسیدن به معشوقه شان کمک کنند..
خلاصه داستان: یک اعجوبه پیانو که پس از تحمل یک حادثه دردناک در دوران کودکیاش توانایی نواختن خود را از دست داده بود توسط یک دختر عجیب و غریب با رازی از خودش دوباره در کانون توجه قرار میگیرد.
خلاصه داستان: "ناتسوئو فوجی" عاشق معلمش هینا شده است. ناتسوئو که می خواهد این حس را فراموش کند با یکی از همکلاسی هایش به اسم "رویی" که دختر عجیبی است وارد رابطه می شود...
خلاصه داستان: "تورو هوندا" دبیرستانی 16 ساله پس از اینکه یک تراژدی خانوادگی زندگی اش را دگرگون می کند، مجبور می شود زندگی و مشکلات خود را به دست گرفته و برود… به یک چادر! متاسفانه خانه جدیدش در املاک و زمینهای شخصی متعلق به قبیله مرموز "سوما" قرار گرفته و طولی نمی کشد که مالکان راز او را می فهمند. تورو خیلی زود متوجه می شود که آن خانواده پیشنهاد سرپرستی او را دادند و اینکه سوماها هم رازهای خودرا دارند (هنگامیکه توسط جنس مخالف در آغوش گرفته می شوند، تبدیل به حیوانات "زودیاک چینی" میشوند!) و...
خلاصه داستان: "هیکیگایا هاچیمان" یک دانش آموز دبیرستانی است که هیچ دوست دختر یا دوست معمولی ندارد. روزی هم کلاسی اش را می بیند که با شور و شوق از زندگی نوجوانی اش تغریف میکند! با خودش گفت : چه دروغ ها! وقتی از او درباره رویای اینده اشپرسیدند جواب داد : الافی. پس معلم او را مجبور کرد تا در یکی از کلوپ های مدرسه عضو شود که زیباترین دختر مدرسه هم عضو همون کلوپه و …
خلاصه داستان: "کیریتو" در میان درختانی عظیم و بلند بیدار می شود. در حین اینکه بدنبال این است تا بفهمد کجاست، با پسرکی که تنها یک NPC است، ولی احساساتی مشابه انسانها دارد. اما در جین جستجو برای یافت والدین پسرک، خاطراتی مشترک با پسرک و دختری مو بلوند به یاد کیریتو می آید!