خلاصه داستان: شکارچیان در زمینه های بسیار متنوعی از گنج یابی تا آشپزی تخصص دارند. آنها به منابع و اطلاعات غیرقابل دسترس دسترسی دارند که به آنها اجازه می دهد رویاها و علایق خود را دنبال کنند. با این حال، شکارچی بودن یک امتیاز ویژه است که تنها با شرکت در یک امتحان مرگبار با درصد موفقیت بسیار پایین به دست می آید.
گون فریکس، پسری 12 ساله با امید به یافتن پدر گمشده اش، برای شرکت در امتحان شکارچی تلاش می کند. در طول راه، او سه همراه را انتخاب می کند که قصد دارند آزمایش خطرناک را نیز انجام دهند: کوراپیکای انتقام جو، دکتر مشتاق لئوریو پالادیک نایت، و کودکی شیطون هم سن با گون، کیلوا زولدیک.
در حالی که چهار شکارچی مشتاق وارد یک ماجراجویی خطرناک می شوند، آنها برای رویاهای خود می جنگند در حالی که از شانس ها سرپیچی می کنند.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: تومویا اوکازاکی یک بزهکار است که زندگی را کسل کننده می بیند و معتقد است که هرگز به چیزی نمی رسد. او به همراه دوستش یوهی سونوهارا از مدرسه میگذرد و قصد دارد روزهای دبیرستان خود را هدر دهد.
یک روز در حالی که به سمت مدرسه می رفت، تومویا از کنار دختر جوانی می گذرد که آرام با خودش زمزمه می کند. بدون اخطار فریاد می زند "آنپان!" (یک غذای محبوب ژاپنی) که توجه تومویا را به خود جلب می کند. او به زودی متوجه می شود که نام دختر ناگیسا فوروکاوا است و او چیزهایی را که دوست دارد به زبان می آورد تا به خودش انگیزه بدهد. ناگیسا ادعا میکند که آنها اکنون با هم دوست هستند، اما تومویا از آنجا دور میشود و این برخورد را بهعنوان هیچی پشت سر میگذارد.
با این حال، تومویا متوجه می شود که او بیشتر و بیشتر در اطراف مدرسه متوجه ناگیسا می شود. سرانجام او قبول کرد و با او دوست شد. تومویا متوجه می شود که ناگیسا به دلیل یک بیماری شدید یک سال عقب مانده است و رویای او احیای باشگاه نمایش مدرسه است. او که ادعا می کند هیچ کاری بهتر از این ندارد، تصمیم می گیرد به همراه چهار دختر دیگر به او کمک کند تا به این هدف برسد.
همانطور که تومویا زمان بیشتری را با دختران می گذراند، بیشتر در مورد آنها و مشکلات آنها می آموزد. همانطور که او سعی می کند به هر دختر کمک کند تا بر مانع مربوطه خود غلبه کند، شروع به درک می کند که زندگی آنقدرها هم که قبلاً فکر می کرد کسل کننده نیست.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: ایچیگو کوروساکی یک دبیرستانی معمولی است - تا اینکه خانواده اش مورد حمله یک هالو قرار می گیرند، روح فاسدی که به دنبال بلعیدن روح انسان است. پس از آن است که او با یک Soul Reaper به نام Rukia Kuchiki آشنا می شود که در حین محافظت از خانواده ایچیگو در برابر مهاجم مجروح می شود. ایچیگو برای نجات خانوادهاش، پیشنهاد روکیا برای گرفتن قدرت او را میپذیرد و در نتیجه یک روحدرو میشود.
با این حال، از آنجایی که روکیا قادر به بازیابی قدرت خود نیست، ایچیگو وظیفه دلهره آور شکار هالوهایی را که شهر آنها را گرفتار می کند، بر عهده می گیرد. با این حال، او در مبارزه خود تنها نیست، زیرا بعداً دوستانش - همکلاسی های اوریهیم اینوئه، یاسوترا سادو و اوریو ایشیدا - که هر کدام توانایی های منحصر به فرد خود را دارند به او می پیوندند. همانطور که ایچیگو و رفقایش به وظایف جدید خود عادت می کنند و از یکدیگر در میدان جنگ و خارج از آن حمایت می کنند، Soul Reaper جوان به زودی متوجه می شود که Hollows تنها تهدید واقعی برای جهان انسان نیست.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: ری کریاما یکی بازیکن ۱۷ ساله نخبه و مطرح شوگی است که به همین دلیل تحت فشار زیادی هم از طرف خانواده و هم از طرف جامعه شوگی است.او در 17سالگی بدنبال استقلال از خانواده اش است تا به تنهایی زندگی کند..
خلاصه داستان: "کیوتارو ایچیکاوا" شبیه یک دانش آموز راهنمایی خجالتی و محجوب به نظر برسد، اما در وجودش یک قاتل تشنه به خون وجود دارد. آرزوی نهایی او دیدن چهره زیبای همکلاسی اش آنا یامادا قبل از زمانیست که او مرگش را فراهم میکند. اما این فانتزی ممکن است هرگز محقق نشود، زیرا ...
خلاصه داستان: انيمه Naruto درباره پسري به نام ناروتو است در دهكده ای با نام كونوها زندگي مي كند . پدر مادر ناروتو بعد از به دنيا امدن او از دنيا رفتند و او تنها زندگي مي كند . وقتي ناروتو نوزاد بود هيولايي به نام "كيوبي" را در بدن او مهر كردن و به خاطر همين قضيه تمام مردم دهكده از ناراتو مي ترسند و به نوعي او را از خودشون طرد كردند . سپس "ناروتو" تصمیم می گیرد ...
خلاصه داستان: در داستان های قدیمی، چهار قهرمان که دارای شمشیر، صلیب، کمان و سپر هستند، از زمین در مقابل فجایع پی درپی محافظت کرده اند. پادشاهی "ملرومارک" تصمیم میگیرد این شخصیتهای افسنه ای را احظار می کند. در ژاپن مدرن به این درخواست پاسخ داده می شود و این قهرمانان به این جهان منتقل می شوند...
خلاصه داستان: ایوری کیتاهارا برای سال اول تحصیلی خود در دانشگاه به شهر ساحلی ایزو نقل مکان می کند و در بالای گراند بلو، مغازه غواصی عمویش، اقامت می کند. ایوری امید و رویاهای زیادی در مورد داشتن یک تجربه دانشگاهی ایده آل دارد، اما وقتی وارد مغازه می شود درگیر فعالیت های الکلی اعضای بی خیال باشگاه غواصی می شود که در آن مکان حضور دارند. ایوری که توسط شینجی توکیتا و ریوجیرو کوتوبوکی از طبقات بالا متقاعد شده است، با اکراه به مهمانی عجیب آنها میپیوندد. پسر عموی او چیسا کوتگاوا بعداً وارد خانه می شود و او را در حال دستگیری می کند و باعث تحقیر کامل ایوری می شود.
گراند بلو بر اساس مانگای کمدی محبوب کنجی اینو و کیمیتاکه یوشیکا، ماجراهای ناگوار ایوری را با دوستان جدید عجیب و غریبش دنبال می کند که در تلاش برای تحقق بخشیدن به رویای دانشگاهی ایده آل خود است و در عین حال نحوه غواصی را نیز یاد می گیرد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]