خلاصه داستان: Lufas Maphaahl ، Overlord و رهبر سیاه و سفید و رهبر ستارگان Tweleves of Heaven ، از بین رفته است.
یک مرد در بدن شخصیت بازی Exgate Lufas ، دویست سال پس از شکست او از دست هفت قهرمان از خواب بیدار می شود. دنیای بازی Exgate که او می دانست دیگر توسط انسان اداره نمی شود - و این دیگر فقط یک بازی نیست. Exgate دنیای خاص خود است که شخصیت ها درست مانند او فکر می کنند ، احساس می کنند و زندگی می کنند. Lufas از طریق Exgate سفر می کند و به دنبال دوازده ستاره بهشت طولانی است.
لوفا بدون کشور ، ارتش یا متفقین است. یک سؤال باقی مانده است: دلیل واقعی یک مرد معمولی به عنوان لوفا در Exgate دوباره تناسخ شد؟
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: با یک لبخند ، OOTA از نمرات آزمون تک رقمی خود چشم پوشی می کند و منبع جدیدی از سرگرمی را جستجو می کند. او به زودی توسط همکلاسی خود کاشیوادا ، دانش آموز مرموز که به طور مداوم چهره ای خالی می پوشد ، اسیر می شود. اووتا توطئه می کند تا از طریق ترس و وحشت و طرح های بدبختانه رفتار خود را بشکند ، اگرچه به نظر می رسد تاکتیک های او همیشه آتش سوزی می کند.
اووتا به عنوان دلقک کلاس شناخته می شود و دائماً توسط معلم خود نظم و انضباط می یابد ، که ادعا می کند "چهره او آن را از بین می برد". به هیچ وجه تقصیر خود را ندارد ، او فاقد کنترل احساسات و بیان صورت خود است. از طرف دیگر ، کاشیوادا به نظر می رسد که دائماً بی احساس و غیرقابل خواندن است - هیچ کس نمی داند چه فکر می کند!
Oota و Kashiwada مخالفان کاملی هستند ، اما این امر مانع از ایجاد یک رابطه منحصر به فرد بین آنها نمی شود. از آنجا که آنها احساسات خود را نسبت به یکدیگر درک می کنند ، این سؤال مهم را ایجاد می کند: آیا مخالفان واقعاً جذب می کنند؟
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: در وسط یک توپ ، نامزد اسکارلت ، کایل ، ناگهان نامزدی آنها را صدا می کند. او به دروغ متهم به قلدر بودن است و مردم ناعادلانه او را "شرور" می نامند. اشراف و خانواده های نجیب همه او را محکوم می کنند. سالها بود که او مجبور شد با سوءاستفاده و احمقانه خود کنار بیاید ، اما دیگر نمی تواند از آن استفاده کند! در پایان شوخ طبعی ، او یک مورد آخر را درخواست می کند. تا به او مشت خوبی در چهره بدهد. بنابراین داستان انتقام اسکارلت از کایل و کرونی های او آغاز می شود! خیالی در مورد یک جنگنده زیبا و در عین حال سرکشگر ، که اجازه نمی دهد کسی از او استفاده کند !!
(منبع: آلفا مانگا)
خلاصه داستان: افراد مبتلا به ماموتارو و خون اونی که از طریق رگ های خود می روند ، رقابت دیرینه ای را حفظ می کنند. Oni بی دقتی ، بثورات و بی نظمی است ، در حالی که Momotarou از دنیای بشر در برابر ONI غیرقابل کنترل محافظت می کند. Shiki Ichinose یک نوجوان بی پروا و غیرمسئولانه است که از مخالفت خود آگاه است و حتی به اخراج خود از مدرسه افتخار می کند. علی رغم نگرش عصیانگر شیکی ، پدر پرورش دهنده وی ، Tsuyoshi ، عمیقاً به او اهمیت می دهد.
عشق فداکارانه Tsuyoshi به زودی در یک حادثه انفجاری نشان داده می شود که یک ماموتارو در جستجوی شیکی می کند. به عنوان یک خود مادوتارو ، Tsuyoshi سالهاست که شیکی را پنهان می کند و ریشه های Oni خود را حتی از او مخفی نگه می دارد. در حالی که او جان خود را برای نجات شیکی و اعتراف به همه چیز در نفس در حال مرگ خود می گذارد ، خون اونیی شییکی برای اولین بار بیدار می شود و او را به یک هیولا ناعادلانه که با خشم و عطش انتقام جویی سرریز می شود ، تبدیل می کند.
طغیان لحظه ای Shiki توجه Naito Mudano ، معلم ONI را در آکادمی Rakshasa - یک موسسه برای Young Oni که نیاز به درک و تکمیل قدرت خود دارند ، جلب می کند. قبل از اینکه شیکی بتواند از پدرش انتقام بگیرد ، باید یاد بگیرد که ماهیت سرسخت و تحریک آمیز خود را کنترل کند و مهمتر از همه ، با خون شیطانی خود بجنگد.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: دو سال پیش ، درگذشت والدین Naoto Watari او را به عنوان تنها سرپرست خواهر کوچکتر خود سوزوشیرو "سوزو" واتاری ترک کرد و او را وادار کرد تا با عمه خود حرکت کند. او چنان فداکار است که به سوزو می رود که از پیوستن به کلوپ ها امتناع می ورزد یا حتی با هر کسی در ارتباط است و در مدرسه جدید خود اظهار نظرهای snide و عنوان "Siscon" کسب می کند. اما تا زمانی که سوزو ایمن و خوشحال باشد ، Naoto به آنچه دیگران می گویند اهمیتی نمی دهد.
با این حال ، ممکن است همکلاسی های عطش او کمترین نگرانی های او را به نظر برساند. انتقال ناگهانی دختری به نام Satsuki Tachibana خاطرات آسیب زا را از گذشته خود به ارمغان می آورد - گذشته ای که او در ساخت بسیار ناخوشایند بود. اسرار تند و زننده ، ناشناخته برای Naoto ، با ورود او شروع به سطح می کند و زندگی جدید خود را تهدید می کند.
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: این دوره Edo است. ایچیتارو ، استاد جوان ناگازاکیا ، یکی از بزرگترین فروشگاه های نیهونباشی ، از بدو تولد از سلامتی ضعیف برخوردار بوده و قادر به بیرون رفتن نیست. با این حال ، Ichitarou همیشه توسط شیاطین مانند شیراساوا و اینوگامی که به او خدمت می کنند محافظت می شود. یک شب ، Ichitarou مخفیانه بیرون می رود و شاهد قتل است. از آن روز به بعد ، قتل های عجیب و غریب یکی پس از دیگری در ادو شروع می شود ... با کمک شیاطین ، جستجوی ایشیتارو برای مقصر آغاز می شود!
(منبع: سایت رسمی ، ترجمه شده)
خلاصه داستان: لو مینگفی یک کودک دبیرستانی معمولی است که برای فارغ التحصیلی آماده می شود. یعنی تا زمانی که او نامه پذیرش را از کالج کاسل دریافت نکند ، مدرسه ای که او حتی به آن مراجعه نکرده است. به محض ورود ، لو می آموزد که مأموریت مدرسه ساده است: از بشریت در برابر اژدها محافظت کنید. در میانه درگیری قدیمی ، لو به زودی حقیقت شدید جنگ بشریت علیه نژاد اژدها را کشف می کند.
خلاصه داستان: مانند هر بانوی نجیب مناسب ، باید سلیقه های خاصی داشته باشید. برای Melphiera Marchalrayd ، او فقط اتفاق می افتد که یک پروتئین نسبتاً عجیب و غریب - Monsters! اما قضاوت نکنید! علیرغم شهرت بد آن ، از گوشت هیولا می توان در غذاهای نفیس استفاده کرد و Melphiera مصمم است که نظر پادشاهی را در مورد آن تغییر دهد! متأسفانه ، از زمان اولین حضور در جامعه ، ملفیرا در تلاش است تا مسابقه بی نقص خود را پیدا کند ... تا اینکه او با "دوک خون" از گالبرایت بی باک ملاقات کرد!
خلاصه داستان: این داستان در Gen Kinokura ، یک کامپر انفرادی فداکار است که تنهایی خود را گنجینه می کند. وی در طی یکی از سفرهای معمول کمپینگ خود ، به طور غیر منتظره ای با Shizuku Kusano ، یک تازه کار کمپینگ عبور می کند. آنچه که به عنوان یک برخورد تصادفی آغاز می شود ، به یک همکاری غیرمعمول تبدیل می شود ، زیرا این دو به آنچه می توان فقط می توان "اردو زدن انفرادی برای دو" توصیف کرد.
(منبع: Pony Canyon)
خلاصه داستان: پس از بیدار شدن از خواب طولانی کرایوژنیک ، دانش آموز دبیرستانی آکیرا حیمگامی خود را در دنیایی می یابد که دیگر نمی شناسد. این شهر در ویرانه های جنگ قرار دارد ، جامعه اکنون توسط سازمانی به نام اوول اداره می شود و ازدواج سنتی با سیستم جدیدی که به نام "السی" شناخته می شود جایگزین شده است.
در حالی که آکیرا در تلاش است تا این آینده را به طرز چشمگیری تغییر دهد ، چهره ای آشنا در مقابل او ظاهر می شود - یوگور ، که شباهت محکمی به دوست دخترش Towasa دارد. به شوک او ، یوگور به آرامی لبخند می زند و پیشنهاد می کند: "آکیرا ... لطفا با من ازدواج کنید."
آکیرا که از پیشنهاد ناگهانی خود گیج شده است ، موافقت می کند با یوگور سفر کند و امیدوار باشد که در جایی از این جهان ، Towasa واقعی هنوز زنده است.
در طول سفر خود ، آنها در این دوره جدید با اشکال در حال تحول عشق روبرو می شوند و به معنای پیوند آنها واقعاً تأمل می کنند.
(منبع: اخبار مال)