خلاصه داستان: بدبختی در زندگی میو سایموری جاودانه به نظر می رسد. پس از مرگ غم انگیز مادرش به سرعت کنار گذاشته شد. پدرش دوباره ازدواج کرد و خواهر ناتنی کوچکترش کایا همه محبت را دریافت کرد، در حالی که میو به یک خدمتکار حقیر تنزل یافت. میو به دلیل نداشتن قدرت مبارزه با آزار خانوادهاش، امیدش را از دست میدهد که شانس او همیشه تغییر کند.
به طور غیرمنتظره ای، پدر میو او را احضار می کند تا خبر غافلگیرکننده ای را ارائه دهد: او قرار است با کیوکا کودو، رئیس خانواده برجسته کودو ازدواج کند. کیوکا علیرغم پیشینه نجیب خود، به عنوان مردی سنگدل شناخته می شود که تاکنون همه نامزدهای سابق خود را اخراج کرده است.
به محض رسیدن به خانه کودو، میو انتظار دارد رفتاری خشن داشته باشد و کنار گذاشته شود. با این حال، برخلاف تصوراتش، کیوکا به او مهربانی و محبتی را نشان می دهد که به شدت به آن نیاز داشت...
خلاصه داستان: با "هارو تننوجی"، شخصیتی کاریزماتیک که همه بدون در نظر گرفتن سن یا جنسیتش او را دوست دارند، آشنا شوید. ممکن است او فردی ساده لوح به نظر برسد، اما در او، شخصیت جاه طلبی تزلزل ناپذیر برای موفقیت نهفته است. هنگامی که یک موقعیت معتبر در بزرگترین شرکت فناوری اطلاعات کشور، "Dragon Bank" به او پیشنهاد شد، او کار غیرمنتظره ای را انجام می دهد - آن را به نفع شروع یک سفر کارآفرینی در کنار دوستش Manabu Taira رد می کند. هدف جسورانه آنها: جمع آوری خیره کننده 1 تریلیون دلار است...
خلاصه داستان: کانا ساکوراگی، فارغ التحصیل کالج مبارز، توسط شرکتی غیرمتعارف استخدام می شود تا با تبدیل شدن به یک دختر جادویی، با تهدیدات ماوراء طبیعی معروف به "کای" مبارزه کند...
خلاصه داستان: تسونهیرو ساساکی، یک دانشجوی افسرده است که با بدهیهای زیادی مواجه شده و به او گفته میشود که تنها دو سال از زندگیاش باقی مانده است. پس از سقوط به دریا در حالی که در حال فرار از بدهی ها بود...
خلاصه داستان: کرافت لارن که یک بازرگان است، دختری زیبا که گوش و دم گرگی دارد رادر گاری خود پیدا می کند. هولو می خواهد که به خانهی خود، جنگل یویتسو که در شمال است برگردد و به همین دلیل، همسفر لارنس میشود...
خلاصه داستان: هایاتو کاسوکابه، پس از مرگ مادربزرگش به توکیو برمیگردد و کافه او را به ارث میبرد. او قصد دارد کافه را خراب کند و تبدیل به پارکینگ کند، اما متوجه می شود که مادربزرگش قبل از مرگ پنج دختر را به خانه برده است...
خلاصه داستان: شاتو دانکوورث، شکارچی فضل تازه کار، هرگز انتظار نداشت با کسی روبرو شود که بتواند بر او غلبه کند. حتی کمتر به این دلیل که مرد مرموز فوراً به او علاقه مند شود - تا حدی که به مأموریت های او کمک کند. با این حال، شاتو روشن می کند که او هیچ برنامه ای برای سرگرمی شخصی با او ندارد.
شرکت شاتو به زودی وظیفه از بین بردن سونگ رایانگ ها - یک قاتل متخصص و عضو سابق یک سازمان قدرتمند آسیایی را بر عهده می گیرد. به طور تصادفی، رایانگ ها مردی است که او را تعقیب کرده است. علیرغم پیشینه اش، شاتو با اکراه موافقت می کند که با رایانگ ها به عنوان بخشی از یک معامله ملاقات کند: در ازای بیرون رفتن با او، او مکان اهداف فعلی، مرده یا زنده را در اختیار او قرار می دهد.
اما زمانی که گذشته شروع به تسخیر هر دو قاتل می کند، ممکن است نیاز باشد که قرار آنها به پایان برسد، زیرا گرفتاری آنها زندگی آنها را در معرض خطر جدی قرار می دهد.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان:
اگر بتوانید هر کس را که می خواهید به بردگی خود انتخاب کنید ، ناتخاب شما چه کسی است؟! SCM به شما این اجازه را می دهد تا هر کسی را به بردگی خود دربیاورید. اما برای رسیدن به این هدف ابتدا باید به هر قیمتی بر دیگری پیروز شویدتا پس از پیروزی، آن فرد به بردگی شما در آید...
خلاصه داستان: یتیم خانه آتسوشی ناکاجیما گرفتار یک ببر عرفانی شده و فقط او از آن بی خبر است. این جوان 18 ساله ناگهان از یتیم خانه بیرون رانده می شود و گرسنه و بی خانمان در شهر رها می شود...