خلاصه داستان: آکادمی خصوصی هیاکائو دانشجویان را برای زمان خود در دنیای واقعی آماده می کند. بسیاری از دانش آموزان فرزندان ثروتمندترین خانواده ها هستند. این آکادمی در روز، یک مدرسه معمولی است و به دانش آموزانش تاریخ، زبان و .. آموزش می دهد. اما در شب، آنجا به یک قمارخانه تبدیل می شودکه...
خلاصه داستان: برای سرباز سابق "جووزو اینویی" تنها یک سوال مطرحه است: (چه کسی او را تبدیل به سایبرگ کرده و تمام خاطراتش را پاک کرده است؟) بس از پایان جنگ، سربازهای سایبرگ که به "گسترش یافته" معروف اند، مرخص شده اند. "جووزو اینویی" هم یکی از انها بوده است، مردی که بدنش تبدیل شده و سرش هم با یک تفنگ عظیم جایگزین شده بود. بدون هیچ خاطرهای از زندگی گذشته اش ...
خلاصه داستان: "تورو هوندا" دبیرستانی 16 ساله پس از اینکه یک تراژدی خانوادگی زندگی اش را دگرگون می کند، مجبور می شود زندگی و مشکلات خود را به دست گرفته و برود… به یک چادر! متاسفانه خانه جدیدش در املاک و زمینهای شخصی متعلق به قبیله مرموز "سوما" قرار گرفته و طولی نمی کشد که مالکان راز او را می فهمند. تورو خیلی زود متوجه می شود که آن خانواده پیشنهاد سرپرستی او را دادند و اینکه سوماها هم رازهای خودرا دارند (هنگامیکه توسط جنس مخالف در آغوش گرفته می شوند، تبدیل به حیوانات "زودیاک چینی" میشوند!) و...
خلاصه داستان: ابیس جایی است پر از چاله ها و غارهای بزرگ، غارهایی کشف نشده که کسی از عمق آنها اطلاعی ندارد. درون این غارها موجودات ناشناخته ای وجود دارند و در طول تاریخ افراد زیادی برای کشف، پا به آنها گذاشته اند. افرادی که جرئت ورود به آنها را دارند "غارنوردان" نامیده می شوند. در شهر “اوسو” که در نزدیکی Abyss قرار دارد، “ریکو” زندگی می کند و آرزو دارد مانند مادرش که در گذشته غارنورد بوده، پا به غارها بگذارد و رازهای آنها را کشف کند...
خلاصه داستان:
از زمان فارغ التحصیلی دانش آموزان ارشد باشگاه، "تاکزو" تنها عضو باقیمانده باشگاه "کوتو" (رشته ساز سنتی ژاپنی) است. اکنون و با آغاز سال تحصیلی جدید، تاکزو باید به دنبال اعضای جدید برای باشگاه بگردد چون در غیر اینصورت باشگاه منحل می شود...
خلاصه داستان: پس از یک جنگ بزرگ، وایولت اورگاردن، یک زن جوان سرباز سابق، در یک آژانس نویسندگی شغلی پیدا میکند و به انجام وظایفی میپردازد تا نامههایی بسازد که بتواند افراد را به هم متصل کند.
خلاصه داستان: دکتر کنزو تنما، یک جراح مغز و اعصاب نخبه است که در راه صعود به سلسله مراتب بیمارستان است. تا اینکه یک شب، یک اتفاق به ظاهر کوچک، زندگی دکتر تنما را برای همیشه تغییر می دهد.
در حالی که برای انجام عمل جراحی روی کودکی زخمی آماده میشود، مدیر بیمارستان تماس میگیرد و به او میگوید به جای آن عمل جراحی را روی شهردار شهر که در معرض مرگ است انجام دهد.
اما به دلیل عذاب وجدان ، دکتر تنما در موضع خود می ایستد و به جای شهردار شهر، پسر جوان یوهان لیبرت را جراحی می کند.
سال ها بعد او متوجه میشود که چه "هیولا" ای را نجات داده و گذشته اش به سراغش می آید.
خلاصه داستان: بن بست 150 ساله بین دو ابرقدرت، امپراتوری کهکشان و اتحاد سیارات آزاد، با ظهور نسل جدیدی از رهبران تمام می شود.
در حالی که راینهارد با کمک دوست دوران کودکی خود، زیگفرید کیرشیس، به صفوف امپراتوری می رسد، او باید نه تنها با جنگ، بلکه با بقایای سلسله در حال فروپاشی گلدنبام بجنگد تا خواهرش را از دست قیصر آزاد کند و ...
خلاصه داستان: ادوارد الریک، کیمیاگر جوان، در زندگی 12 سالهاش چیزهای زیادی از دست داده . زمانی که او و برادرش آلفونس سعی میکنند مادرشان را زنده کنند، ادوارد برادر و دو عضوش را از دست میدهد...