خلاصه داستان: سون تندو مدرسه هنرهای رزمی تندو را به همراه سه دخترش به نامهای آکان، نابیکی و کاسومی اداره میکند. یک روز، زندگی خواهران زیر و رو می شود، وقتی پدرشان اعلام می کند که به یکی از آنها قول داده است که با پسر یک رزمی کار همکارش ازدواج کند تا میراث خانواده را ادامه دهد. علاوه بر واکنش های متفاوت آنها، زمانی که نامزد از راه می رسد، آخرین چیزی که خانواده تندو انتظار دارند، رانما سائوتوم و پدرش جنما است.
رانما با پدرش در چین تمرین می کرد تا اینکه یک حادثه ناگوار باعث تغییر هر دوی آنها شد. حالا وقتی آب به آنها می رسد، رانما به یک دختر و جنما به یک پاندا غول پیکر تبدیل می شوند...
خلاصه داستان: با یک لبخند ، OOTA از نمرات آزمون تک رقمی خود چشم پوشی می کند و منبع جدیدی از سرگرمی را جستجو می کند. او به زودی توسط همکلاسی خود کاشیوادا ، دانش آموز مرموز که به طور مداوم چهره ای خالی می پوشد ، اسیر می شود. اووتا توطئه می کند تا از طریق ترس و وحشت و طرح های بدبختانه رفتار خود را بشکند ، اگرچه به نظر می رسد تاکتیک های او همیشه آتش سوزی می کند.
اووتا به عنوان دلقک کلاس شناخته می شود و دائماً توسط معلم خود نظم و انضباط می یابد ، که ادعا می کند "چهره او آن را از بین می برد". به هیچ وجه تقصیر خود را ندارد ، او فاقد کنترل احساسات و بیان صورت خود است. از طرف دیگر ، کاشیوادا به نظر می رسد که دائماً بی احساس و غیرقابل خواندن است - هیچ کس نمی داند چه فکر می کند!
Oota و Kashiwada مخالفان کاملی هستند ، اما این امر مانع از ایجاد یک رابطه منحصر به فرد بین آنها نمی شود. از آنجا که آنها احساسات خود را نسبت به یکدیگر درک می کنند ، این سؤال مهم را ایجاد می کند: آیا مخالفان واقعاً جذب می کنند؟
[نوشته شده توسط Mal Rewrite]
خلاصه داستان: یک مدرسه دخترانه مخصوص افراد بزهکار در کنار یک مدرسه پسرانه قرار دارد. روزی، دو دانشآموز از هر مدرسه، کائوروکو و رینتارو، با هم آشنا میشوند و رابطهای بین آنها شکل میگیرد...
خلاصه داستان: یک دختر فقیر بارون در زیر سایه خواهرش زندگی کرده است ، جایی که همیشه چیزی نداشت. موهای او پر است یا موهای زائد ، او یک لباس واحد ندارد و تمام آنچه او دارد لباس های پاره شده برای کار است. خواهرش توجه یک نجیب غنی بالا را به خود جلب می کند ، اما او در راه ازدواج خود می میرد.
ماری به عنوان عروس جانشین برای خواهرش فرستاده می شود زیرا بارون نمی تواند جهیزیه قبلاً فروخته شده را به ارل بازپرداخت کند. اما ... این غیرممکن است؟ در وهله اول ، این پیشنهاد سوء تفاهم بود؟ یک داستان زیبا و شاد از عشق درباره یک دختر بارون افتاده و یک ارل فصیح.
(منبع: Shousetsuka ni narou ، ترجمه شده)
خلاصه داستان: سامرپاکت در یک جزیره دورافتاده ، روستایی و آرام در دریای Seto Inland به نام Torishirojima قرار دارد که حدود 2000 نفر جمعیت دارد. شخصیت اصلی ، موهای تاکاهرا ، در یک مکان شهری بزرگ شد ، اما پس از یک حادثه ناخوشایند ، او از مرگ مادربزرگ خود به عنوان بهانه ای برای آمدن به این جزیره برای مراقبت از فروش املاک خود استفاده می کند. در آنجا، او با چهار دختر آشنا می شود ، که کانون داستان هستند...
خلاصه داستان: Renji Kusakabe ، یک کارمند بازی ، یک روز متوجه یک دختر کوچک خارجی می شود که در تلاش برای برنده شدن یک اسباب بازی پر شده به نام "Manly Koala" از یک بازی جرثقیل است. سه ساعت بعد ، پس از اتمام شیفت خود ، رنجی دختر را هنوز در بازی می بیند ، اما اسباب بازی همچنان بی تحرک است.
برای او احساس پشیمانی کرد ، او تصمیم می گیرد کمک کند. او یک سکه 100 ساله را درج می کند و با یک تلاش ماهرانه ، اسباب بازی را برنده می کند ، که سپس به دختر دست می دهد. این دختر که از این ژست غیر منتظره مبهوت است ، با ظن به رنجی نگاه می کند. رنجی با عجله به او می گوید که این یک هدیه روز ولنتاین است. او کمی می داند ، در کشور خود در انگلیس ، روز ولنتاین به طور سنتی وقتی مردان به زنان هدیه می دهند و به همراه اعتراف به عشق هدیه می دهند.
(منبع: اخبار مال)
خلاصه داستان: دوست دختر "کازویا کینوشیتا" او را ترک کرده و تلاش میکند که جای خالی قلبش رو با یک دوست دختر اجارهای از طریق یک اپلیکیشن موبایل پر کند. "چیزورو میزوهارا" در ابتدا دختر کاملی بنظر می آمد اما بعد از قرار اول...
خلاصه داستان: دو کودک که در بدو تولد با هم عوض شدهاند، بزرگ میشوند و با هم نامزد میشوند. این توافقی است که هیچکدام از آنها در ابتدا دوست نداشتند...
خلاصه داستان: "واکانا گوجو" به یک چیز اهمیت می دهد: ساخت عروسک های هینا. او در یافتن دوست و حتی برقراری گفتگو مشکل دارد. اما پس از اینکه محبوب ترین دختر مدرسه "مارین کیتاگاواگ راز خود را فاش می کند، هدف جدیدی از مهارت های خیاطی خود کشف می کند. آنها با هم رویاهای او را به واقعیت تبدیل خواهند کرد....