خلاصه داستان: ایچیگو کوروساکی یک دبیرستانی معمولی است - تا اینکه خانواده اش مورد حمله یک هالو قرار می گیرند، روح فاسدی که به دنبال بلعیدن روح انسان است. پس از آن است که او با یک Soul Reaper به نام Rukia Kuchiki آشنا می شود که در حین محافظت از خانواده ایچیگو در برابر مهاجم مجروح می شود. ایچیگو برای نجات خانوادهاش، پیشنهاد روکیا برای گرفتن قدرت او را میپذیرد و در نتیجه یک روحدرو میشود.
با این حال، از آنجایی که روکیا قادر به بازیابی قدرت خود نیست، ایچیگو وظیفه دلهره آور شکار هالوهایی را که شهر آنها را گرفتار می کند، بر عهده می گیرد. با این حال، او در مبارزه خود تنها نیست، زیرا بعداً دوستانش - همکلاسی های اوریهیم اینوئه، یاسوترا سادو و اوریو ایشیدا - که هر کدام توانایی های منحصر به فرد خود را دارند به او می پیوندند. همانطور که ایچیگو و رفقایش به وظایف جدید خود عادت می کنند و از یکدیگر در میدان جنگ و خارج از آن حمایت می کنند، Soul Reaper جوان به زودی متوجه می شود که Hollows تنها تهدید واقعی برای جهان انسان نیست.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان: یک زن به طور مشکوکی در جنگل جانش را از دست می دهد و آهنگری که در حال عبور از جنگل است، نوزادی را در کنار آن زن پیدا می کند. آهنگر پسربچه را بزرگ می کند و به عنوان شاگرد به او آموزش م دهد. 10 سال بعد پسربچه که «گای» نام دراد طیحادثه ای دست راستش را از دست می دهد و آهنگر با استفاده از شمشیری به نام «شیریو»که قدرتهایی شیطانی دارد، دستی مصنوعی برای او می سازد…
خلاصه داستان: پسری به نام اینویاشا که نیمه انسان است و نیمه شیطان، دنبال سنگ مقدسی است و در جریان پیدا کردن این سنگ عاشق دختری به نام کیکیو می شود و می فهمد که سنگ مقدس دست کیکیو می باشد و به او می گوید که من با قدرت این سنگ مقدس به انسان تبدیل میشوم و با هم زندگی می کنیم ولی بعد از مدتی کیکیو می فهمد که او می خواسته با قدرت سنگ مقدس به یک شیطان واقعی تبدیل شود و موقع دزدیدن سنگ مقدس با یک تیر مهر و موم شده او را به درختی آویزان می کند و...
خلاصه داستان:
اگر بتوانید هر کس را که می خواهید به بردگی خود انتخاب کنید ، ناتخاب شما چه کسی است؟! SCM به شما این اجازه را می دهد تا هر کسی را به بردگی خود دربیاورید. اما برای رسیدن به این هدف ابتدا باید به هر قیمتی بر دیگری پیروز شویدتا پس از پیروزی، آن فرد به بردگی شما در آید...
خلاصه داستان: کارن دختری است که ارتباط خوبی با دنیای واقعی اطرافش ندارد و بخاطر قد بسیار بلندش نتوانسته دوستانی هم سن خودش پیدا کند. اما زمانیکه کارن با دنیای مجازی VR و بازی آنلاین Gun Gale Online آشنا می شود همه چیز برای تغییر می یابد و..
خلاصه داستان: انيمه Naruto درباره پسري به نام ناروتو است در دهكده ای با نام كونوها زندگي مي كند . پدر مادر ناروتو بعد از به دنيا امدن او از دنيا رفتند و او تنها زندگي مي كند . وقتي ناروتو نوزاد بود هيولايي به نام "كيوبي" را در بدن او مهر كردن و به خاطر همين قضيه تمام مردم دهكده از ناراتو مي ترسند و به نوعي او را از خودشون طرد كردند . سپس "ناروتو" تصمیم می گیرد ...
خلاصه داستان: دنیایی که نابود شده و مردمی که در سایر سیارات منظومه شمسی زندگی می کنند . کشتی با نام Bebop که شغل ساکنان آن دستگیری مجرمان فراری و گرفتن جایزه آنهاست ، خود را Cowboy می نامند .
خلاصه داستان: ری کریاما یکی بازیکن ۱۷ ساله نخبه و مطرح شوگی است که به همین دلیل تحت فشار زیادی هم از طرف خانواده و هم از طرف جامعه شوگی است.او در 17سالگی بدنبال استقلال از خانواده اش است تا به تنهایی زندگی کند..
خلاصه داستان: شکارچیان در زمینه های بسیار متنوعی از گنج یابی تا آشپزی تخصص دارند. آنها به منابع و اطلاعات غیرقابل دسترس دسترسی دارند که به آنها اجازه می دهد رویاها و علایق خود را دنبال کنند. با این حال، شکارچی بودن یک امتیاز ویژه است که تنها با شرکت در یک امتحان مرگبار با درصد موفقیت بسیار پایین به دست می آید.
گون فریکس، پسری 12 ساله با امید به یافتن پدر گمشده اش، برای شرکت در امتحان شکارچی تلاش می کند. در طول راه، او سه همراه را انتخاب می کند که قصد دارند آزمایش خطرناک را نیز انجام دهند: کوراپیکای انتقام جو، دکتر مشتاق لئوریو پالادیک نایت، و کودکی شیطون هم سن با گون، کیلوا زولدیک.
در حالی که چهار شکارچی مشتاق وارد یک ماجراجویی خطرناک می شوند، آنها برای رویاهای خود می جنگند در حالی که از شانس ها سرپیچی می کنند.
[نوشته شده توسط MAL Rewrite]
خلاصه داستان:
دو برادر مادر حود را به دلیل بیماری از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوعه برای سلامتی مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست روبرو شده و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، پای چپش و برادر کوچکتر، تمام بدنش را از دست می دهد. در ادامه ادوارد سوگند یاد می کند که به دنبال اکسیر بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگردان..