خلاصه داستان: جنگی بزرگ بین یک امپراطوری پیشرفته از نظر علمی و نبولیس، قلمروی ساحره ها، برای سالیان طولانی در جریان است. روزی جوان ترین شوالیه، که لقب قویترین جنگجوی امپراطوری را دارد با شاهدخت دشمن ملاقات میکند و تحت تاثیر زیبایی و وقار او قرار می گیرد. شاهدخت نیز متاثر قدرت و شیوه زندگی شوالیه میشود...
خلاصه داستان: (سال 198 دوران خورشیدی در توکیو) آتش نشانی ویژه با پدیده ای به نام احتراق خود بخودی انسان مبارزه می کند، که در آن انسان ها به جهنم های زنده ای تبدیل می شوند که “جهنمی” خوانده می شوند. برخلاف جهنمی های نسل اول که از موارد احتراق خودبخودی انسان هستند، نسل های جدیدتر توانایی دستکاری شعله ها را همرا با حفظن فرم انسانی دارند. "شینرا کاساکابه" که توانایی مشتعل کردن ارادی پاهایش را دارد، ردپای شیطان نامیده می شود، به جوخه مبارزه با آتش 8 ملحق می شود که از دیگر افراد استفاده کننده از شعله ها تشکیل شده و تلاش می کنند تا هر جهنمی که با آن مواجه می شوند را خاموش کنند....
خلاصه داستان: زندگی یک کارمند اداری که از روزمرگی خسته شده، وقتی فروشنده آبجو در یک استادیوم بیسبال دست از سرش برنمیدارد، به یک کمدی رمانتیک غیرمنتظره تبدیل میشود...
خلاصه داستان: زندگی در یک جامعه فوق بشری ، احساس ویژه ای دشوار است. حتی بیشتر از این ، وقتی کانون توجه فقط به قهرمانان حرفه ای می درخشد ، کسانی که از نظر قانونی مجاز به استفاده از قدرت های ویژه خود هستند که به عنوان Quirks در ملاء عام برای منافع بیشتر شناخته می شوند...
خلاصه داستان: دو دانش آموز خجالتی به نام های Aharen و Raido است که هیچ گونه ارتباطی با هم ندارند ولی پس از اینکه یک روز Raido، پاک کن Aharen را از روی زمین برمیدارد و به او میدهد، این دو خیلی سریع با هم صمیمی میشوند...
خلاصه داستان: گل دی راجر دزد دریایی قدرتمندی بود که صاحب ثروت فراوانی بود. زمانیکه دستگیر شد و در آستانه ی اعدام قرار داشت فاش کرد که گنج بزرگ او که وان پیس نام داشت جائی در گرند لاین مخفی شده . 22 سال پس از مرگ او پسری به نام مونکی تصمیم گرفت تا یک دزد دریایی بشود و به دنبال گنج برود...
خلاصه داستان: یک نبرد رویال بین ابرانسان ها برای عنوان X، عنوان محبوب ترین قهرمان اتفاق می افتد....
این دنیایی است که قهرمانان توسط اعتماد مردم ایجاد می شوند و قهرمان که بیشترین اعتماد را کسب کرده است به عنوان X شناخته می شود - در این جهان ، اعتماد مردم را می توان با داده ها محاسبه کرد و این ارزش ها بر مچ دست همه منعکس می شود.
خلاصه داستان: لیام به عنوان یک شخص اخلاقی و مسئول در آخرین حیاتش، زندگی می کرد ... اما در اعماق بدهی درگذشت و به همسرش خیانت کرد. لیام می داند که زندگی بین خانواده حاکم یک امپراتوری گسترده بین ستاره ای متولد شده است ، می داند که زندگی بین پایین آمدن و کسانی که این کار را انجام می دهند تقسیم می شود ، بنابراین این بار او قصد دارد آنچه را که می خواهد انجام دهد و برای خودش زندگی کند...
علیرغم انجام تمام تلاش خود برای تبدیل شدن به یک ستمگر ، تصمیمات لیام منجر به چیزی جز صلح و سعادت برای امپراتوری تحت حکومت وی نمی شود و او فقط بیشتر و بیشتر محبوب می شود!