خلاصه داستان: بن بست 150 ساله بین دو ابرقدرت، امپراتوری کهکشان و اتحاد سیارات آزاد، با ظهور نسل جدیدی از رهبران تمام می شود.
در حالی که راینهارد با کمک دوست دوران کودکی خود، زیگفرید کیرشیس، به صفوف امپراتوری می رسد، او باید نه تنها با جنگ، بلکه با بقایای سلسله در حال فروپاشی گلدنبام بجنگد تا خواهرش را از دست قیصر آزاد کند و ...
خلاصه داستان: ادوارد الریک، کیمیاگر جوان، در زندگی 12 سالهاش چیزهای زیادی از دست داده . زمانی که او و برادرش آلفونس سعی میکنند مادرشان را زنده کنند، ادوارد برادر و دو عضوش را از دست میدهد...
خلاصه داستان: داستان از این قرار است که "لایت یاگامی"، مرد جوانی که از جرم و بزهکاری بیزار است، تصادفاً دفتری پیدا میکند که رویش نوشتهشده "دفتر مرگ" ( Death Note ). در صفحهٔ اول دفتر توضیح دادهشده که اگر نام شخصی در دفتر نوشته شود و نویسنده در همانحال چهره شخص را در ذهنش مجسم کند، آن شخص پس از ۴۰ ثانیه خواهد مُرد. "لایت" در صدد استفاده از دفتر بر میآید…
خلاصه داستان: دنیایی که نابود شده و مردمی که در سایر سیارات منظومه شمسی زندگی می کنند . کشتی با نام Bebop که شغل ساکنان آن دستگیری مجرمان فراری و گرفتن جایزه آنهاست ، خود را Cowboy می نامند .
خلاصه داستان: "جمهوری سن مگنولیا" برای زمانی طولانی، این کشور توسط همسایه اش "پادشاهی گیادیان"، که سازنده پهبادهای بی سرنشینی "لژیون" است محاصره شده بوده.
پس از تلاش های فراوان، جمهوری موفق میشود پهبادهای خو را بسازد و...
خلاصه داستان: دانش آموزی عجیبی به نام "اوگی اوشینو" به تازگی وارد دبیرستان نائوتسو شده است. او به توسط دوست مشترکشان کانبارو سوروگا به کویومی آراراگی معرفی میشود، تا در مورد کشف عجیبی که انجام داده مشاوره دریافت کند. پس از نگاهی به چیدمان مدرسه، اوگی متوجه می شود که یک کلاس درس در یک منطقه خالی ظاهر شده است که...
خلاصه داستان:
پسری طلسم شده "انگشت شیطان" را می بلعد و خود نفرین می شود. او وارد مدرسه "شمن" می شود تا بتواند اعضای دیگر بدن شیطان را پیدا کرده و جن را از خود خارج کند...
خلاصه داستان:
دو برادر مادر حود را به دلیل بیماری از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوعه برای سلامتی مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست روبرو شده و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، پای چپش و برادر کوچکتر، تمام بدنش را از دست می دهد. در ادامه ادوارد سوگند یاد می کند که به دنبال اکسیر بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگردان..
خلاصه داستان: "تاکهمیچی هانگاکی" در بدترین شرایط زندگی خود، متوجه می شود معشوقه سابقش "هیناتا تاچیبانا" توسط تبهکاران "صلیب شکسته" کشته شده است.
روز بعد از این خبر، در ایستگاه قطار بود بر روی ریل می افتد و وقتی چشمانش را باز می کند متوجه می شود به 12 سال قبل بازگشته تا عشقش را نجات دهد...