خلاصه داستان: بریل گاردینانت، که خود را "پیرمرد فروتن" معرفی می کند، یک مربی شمشیربازی در دوجوی خود در دهکده ای روستایی است.
بریل به پایتخت سفر میکند و با تعدادی از شاگردان سابقش دوباره متحد میشود. اما چرا همه آنها سرپرستی او را می خواهند؟!...
خلاصه داستان: هیچ کس نخواست که گربه باشد!
یک شوالیه پس از مرگ در مبارزه با نیروهای شیطانی، شوکه می شود و متوجه می شود که به جای اینکه دوباره به عنوان یک قهرمان بشریت متولد شود، زندگی جدید خود را به عنوان یک غول بزرگ - یکی از قدرتمندترین هیولاهای جهان آغاز می کند! تنها مشکل این است که یک بچه غول بسیار شبیه به یک گربه خانگی شایان ستایش است؟! وقتی یک ماجراجوی زیبای جن او را از آستانه مرگ نجات می دهد، همه چیز گیج کننده تر می شود تا اینکه او را تمام کند. سفر گیج کننده این خانه گربه-اسلش-شوالیه تازه شروع شده است...
(منبع: ین پرس)
خلاصه داستان: (سال 198 دوران خورشیدی در توکیو) آتش نشانی ویژه با پدیده ای به نام احتراق خود بخودی انسان مبارزه می کند، که در آن انسان ها به جهنم های زنده ای تبدیل می شوند که “جهنمی” خوانده می شوند. برخلاف جهنمی های نسل اول که از موارد احتراق خودبخودی انسان هستند، نسل های جدیدتر توانایی دستکاری شعله ها را همرا با حفظن فرم انسانی دارند. "شینرا کاساکابه" که توانایی مشتعل کردن ارادی پاهایش را دارد، ردپای شیطان نامیده می شود، به جوخه مبارزه با آتش 8 ملحق می شود که از دیگر افراد استفاده کننده از شعله ها تشکیل شده و تلاش می کنند تا هر جهنمی که با آن مواجه می شوند را خاموش کنند....
خلاصه داستان: بدبختی در زندگی میو سایموری جاودانه به نظر می رسد. پس از مرگ غم انگیز مادرش به سرعت کنار گذاشته شد. پدرش دوباره ازدواج کرد و خواهر ناتنی کوچکترش کایا همه محبت را دریافت کرد، در حالی که میو به یک خدمتکار حقیر تنزل یافت. میو به دلیل نداشتن قدرت مبارزه با آزار خانوادهاش، امیدش را از دست میدهد که شانس او همیشه تغییر کند.
به طور غیرمنتظره ای، پدر میو او را احضار می کند تا خبر غافلگیرکننده ای را ارائه دهد: او قرار است با کیوکا کودو، رئیس خانواده برجسته کودو ازدواج کند. کیوکا علیرغم پیشینه نجیب خود، به عنوان مردی سنگدل شناخته می شود که تاکنون همه نامزدهای سابق خود را اخراج کرده است.
به محض رسیدن به خانه کودو، میو انتظار دارد رفتاری خشن داشته باشد و کنار گذاشته شود. با این حال، برخلاف تصوراتش، کیوکا به او مهربانی و محبتی را نشان می دهد که به شدت به آن نیاز داشت...
خلاصه داستان: آلیسپیا، سرزمین شگفت انگیزی که از زمان های قدیم محل زندگی ساکنان دوست داشتنی به نام آلیسپی ها بوده است. زندگی مسالمت آمیز آنها با ظهور یک هیولای مرموز به نام Jamaock مختل شده و درخشش سرزمین آنها را تهدید می کرد. اگر کاری انجام نشود آلیسپیا درخشندگی خود را برای همیشه از دست خواهد داد...
خلاصه داستان: یک دهه قبل، اولین دروازهها در سرتاسر جهان پدیدار شدند و بشریت در پرتگاهی عمیق گرفتار شد. انسانهای مختلف به شکارچی تبدیل شدند و تواناییهای مافوق بشری به آنها بخشیده شد و ..
خلاصه داستان: در یک شب مهتابی، آکیرا ماساکی خود را در دنیایی جادویی می بیند که جادوگران و انسان ها در کنار هم زندگی می کنند. هر سال، آنها باید با ماه عظیم و مرگباری روبرو شوند که به این سیاره حمله می کند. تنها امید آنها به جادوگران حکیم است که برای مبارزه با تهدید ماوراء طبیعی منصوب شده اند. اما آکیرا به زودی متوجه می شود که به طور تصادفی احضار نشده است - او برای رهبری آنها در نبرد انتخاب شده است...
خلاصه داستان: سوبارو ناتسوکی و شریک جدیدش پس از انتقال ناگهانی به دنیایی دیگر به طرز وحشتناکی به قتل می رسند. با این حال، سوبارو با صحنه ای آشنا از خواب بیدار می شود و دوباره با همان دختر ملاقات می کند و...
خلاصه داستان: "بل کرانل" جوان آرزو دارد بزرگترین ماجراجو شود. بعد از برخورد با یک الهه تنها "هسیتا"، آرزوهایش به واقعیت نزدیکتر میشود و با حمایت او، سفری فوقالعاده را آغاز می کند. با جسارت در اعماق "سیاهچال" های پر از هیولا میگردد و مرگ همواره در کمین اوست...