خلاصه داستان: کانا ساکوراگی، فارغ التحصیل کالج مبارز، توسط شرکتی غیرمتعارف استخدام می شود تا با تبدیل شدن به یک دختر جادویی، با تهدیدات ماوراء طبیعی معروف به "کای" مبارزه کند...
خلاصه داستان: "کورومی میرای" سال اولی دبیرستان در بخش مدرسه جادویی Redrun ثبت نام کرده است، تنها مرکز جهان برای جادوگران که توسط لیگ بین المللی Mage تایید شده و می تواند در زمان فارغ التحصیلی تحت نظر خانواده های سلطنتی کار کند. کورومی همیشه در کلاس برتر بود اما...
خلاصه داستان: آلیشیا دختر بزرگ خانواده نجیب ویلیامز با موهای سیاه و چشمان طلایی است که منحصر به فرد ترین ویژگی او بدون شک زبان تیز و طبیعت بدخواهش است. به هر حال، او یک شخصیت شرور است، همچنین یک شخصیت خیالی از یک بازی otome ...
خلاصه داستان: نوئل مشتاق است مانند پدربزرگ قهرمانش باشد و جانورانی را که از پرتگاه ها بیرون می آیند بکشد. متأسفانه، معلوم میشود که او چیزی جز یک سخنگو بداخلاق نیست – شغلی بدون هیچ مهارت رزمی. نوئل بدون ترس تصمیم می گیرد تا قوی ترین قبیله را در تمام سرزمین ایجاد کند و از مهارت های خود برای متحد کردن قاتلان و قهرمانان تحت رهبری خود استفاده می کند....
خلاصه داستان: در شهر کوروزو-چو، کری گوشیما با خانواده اش زندگی نسبتاً عادی دارد. هنگامی که او یک روز برای ملاقات با دوست پسرش، شوئیچی سایتو به ایستگاه قطار می رود، پدرش را می بیند که در یک کوچه به صدف حلزون خیره شده است. او بدون اینکه فکرش را بکند، ماجرا را به شوویچی یادآوری می کند، او می گوید که پدرش اخیراً رفتارهای عجیب و غریبی داشته است. شوئیچی تمایل فزاینده خود را برای ترک شهر با کری آشکار می کند و می گوید که شهر به مارپیچ آلوده شده است.
اما وسواس پدرش به شکل به زودی مرگبار می شود و زنجیره ای از وقایع وحشتناک و غیرقابل توضیح را آغاز می کند که باعث می شود ساکنان کوروزو-چو به سمت جنون بروند.
خلاصه داستان: میموری توکا و همکلاسی هایش به طور ناگهانی وارد یک دنیای فانتزی شده اند. خوشبختانه، اکثر دانشآموزان پس از ورود مهارتهای شگفتانگیزی را نشان میدهند- به جز میموری، که تواناییهایش در رده پایینی قرار دارد.
در ادامه میموری به سیاهچالی که هیچ کس از آن زنده برنگشته، تبعید می شود اما...
خلاصه داستان: جهان به دو دسته تقسیم شده: انسان ها و هیولاهایی به نام کاتاوارا. با وجود اینکه تاما یک کاتاوارا است، انسان ها را دوست دارد و عهد می کند تا از آنها در مقابل شر محافظت کند، حتی اگر به معنای مبارزه با کاتاوارا باشد...
خلاصه داستان: تازونا تاکاتسوکی، به طور تصادفی با کویوری آکوتاگاوا، دختری در بستر برخورد می کند که او را به یاد خواهر متوفی اش موسوبو می اندازد. تازونا، دست کویوری را می گیرد و قدرت او را به عنوان یک تکان دهنده دست بیدار می کند. حالا اگر تازونا دستش را رها کند، او خواهد مرد. از آنجایی که دیدار با خدا تنها امید آنها برای نجات اوست، این دو باید راهی بیابند تا قدرت های منحصر به فرد خود را با هم ترکیب کنند..