خلاصه داستان: "ريوما تاکباياشی" پس از گذراندن عمر نافرجام، در 39 سالگي و در خواب از دنیا رفت. اما سه خدا به او فرصت میدهند تا در دنیای جادو دوباره تناسخ یابد، دنیایی كه در آن تنها یک مأموریت دارد: خود بودن و لذت بردن از زندگی...
خلاصه داستان: همراه با سه قهرمان دیگر، موکودا تسویوشی به دنیای فانتزی منتقل می شود تا پادشاهی را از یک تهدید مرموز نجات دهد. با این حال، به زودی مشخص می شود که تسویوشی به طور تصادفی به مراسم احضار کشیده شده است.
خلاصه داستان: ناتسومه تاکاشی کتابی را که متعلق به مادربزرگ مرحومش بوده به ارث می برد، متوجه می شود که کتاب مملو از نام ارواح است که او شکست داده و به وصیت او وابسته است. سپس تصمیم می گیرد نام آنها را برگرداند تا بتوانند یک بار دیگر آزاد شوند.
ناتسومه تاکاشي از کودکي قادر بود ارواح را ببيند، اما مخفي نگهداشتن اين توانايي، زندگي را برایش مشکل کرده بود. اما زماني که تاکاشي کتابي را از مادربزرگش به ارث ميبرد، همه چيز تغيير ميکند.
او متوجه میشوند که مادربزرگش، قدرتي مانند او داشته و ميفهمد چرا هميشه ارواح خوب و بد به سراغ او ميآيند.“کتاب دوستان” به او اجازه ميدهد ارواح ليست شده در صفحات آن را کنترل کند، “ناتسومه” سفري را به همراه محافظ خود، “مادارا”، روح بدنام، در پيش ميگيرد تا ارواح را آزاد کند...
خلاصه داستان: یک پزشک و بیمارش که اخیراً درگذشته است، به عنوان دوقلو در یک بت موسیقی مشهور ژاپنی متولد می شوند و با بزرگ شدن در کنار هم در طول زندگی خود، در اوج و فرودهای صنعت سرگرمی ژاپن حرکت می کنند...
خلاصه داستان: یک پسر ابرقهرمان دوست داشتنی و بدون هیچ گونه قدرت تصمیم دارد در یک آکادمی معتبر قهرمان ثبت نام کند و یاد بگیرد که واقعاً قهرمان بودن چیست.
خلاصه داستان: اوکومورا، رئیس کلوپ مانگای مدرسه، ادعا می کند هیچ علاقه ای به دختران واقعی ندارد. او شیفته یک شخصیت مانگای معروف به لیلیل است. حالا سال تحصیلی جدید شروع شده و یک دختر واقعی به نام ریریسا که به کازپلی علاقه مند است به باشگاه وارد می شود. ریریسا اوکومورا را متقاعد می کند تا عکاس او شود و ...
خلاصه داستان: نوئل مشتاق است مانند پدربزرگ قهرمانش باشد و جانورانی را که از پرتگاه ها بیرون می آیند بکشد. متأسفانه، معلوم میشود که او چیزی جز یک سخنگو بداخلاق نیست – شغلی بدون هیچ مهارت رزمی. نوئل بدون ترس تصمیم می گیرد تا قوی ترین قبیله را در تمام سرزمین ایجاد کند و از مهارت های خود برای متحد کردن قاتلان و قهرمانان تحت رهبری خود استفاده می کند....
خلاصه داستان: "کیسوکه نیجیما" 10 سال tfg همسر محبوبش تاکائه را از دست داد. از آن زمان، او احساس زنده بودن نمی کند و به مردی عبوس تبدیل شده. تنها فردی که برای کیسوکه باقی مانده تنها دخترش مای است. کیسوکه میخواهد مای خوشحال باشد، اما او جز تامین هزینههای زندگی، کاری برای دخترش انجام نداده است و ارتباط خوبی با هم ندارند. روزی، یک دختر دبستانی در مقابل خانه نیجیما ظاهر می شود و ادعا می کند که او تناسخ تاکائه است...