خلاصه داستان: با "هارو تننوجی"، شخصیتی کاریزماتیک که همه بدون در نظر گرفتن سن یا جنسیتش او را دوست دارند، آشنا شوید. ممکن است او فردی ساده لوح به نظر برسد، اما در او، شخصیت جاه طلبی تزلزل ناپذیر برای موفقیت نهفته است. هنگامی که یک موقعیت معتبر در بزرگترین شرکت فناوری اطلاعات کشور، "Dragon Bank" به او پیشنهاد شد، او کار غیرمنتظره ای را انجام می دهد - آن را به نفع شروع یک سفر کارآفرینی در کنار دوستش Manabu Taira رد می کند. هدف جسورانه آنها: جمع آوری خیره کننده 1 تریلیون دلار است...
خلاصه داستان: رنتارو آیجو باید 100 جفت روحی را با موفقیت ملاقات کند و رابطه عاشقانه با آنها برقرار کند و گرنه همه آنها به سرنوشتی وحشتناک دچار می شوند...
خلاصه داستان: هفت اسرار معروفی که به نظر می رسد هر مدرسه ای دارد یکی از اصلی ترین افسانه های شهری ژاپن است. یکی از معروف ترین این داستان ها داستان هاناکو سان است: شبح دختر جوانی که حمام مدرسه را تسخیر می کند.
آکادمی Kamome نسخه مخصوص به خود را از افسانه هاناکو سان دارد. شایعات ادعا می کنند که اگر کسی با موفقیت موفق به احضار هاناکو سان شود، او هر خواسته ای را برای احضار کننده خود برآورده می کند. بسیاری از مردم که توسط شایعات فریفته شده اند سعی کرده اند با او تماس بگیرند، اما هر تلاشی با شکست مواجه شده است. با این حال، وقتی ننه یاشیرو، دختری که به ثروت عاشقانه امیدوار است، جرأت می کند هاناکو سان را احضار کند، متوجه می شود که "دختر" شایعه شده در واقع یک پسر است!
خلاصه داستان: Otaku Kunoichi ≒ Otaku NEET ≒ دختری با تجربه رمانتیک صفر!
یک کارمند معمولی، تسوکاسا، توسط یوما مورد حمله قرار میگیرد و با ظاهر کونویچی نابغه، شیزوری، شجاعانه نجات مییابد. با این حال، هنگامی که او کار نمی کند، تبدیل به یک NEET اوتاکو می شود..
خلاصه داستان: یک دهه قبل، اولین دروازهها در سرتاسر جهان پدیدار شدند و بشریت در پرتگاهی عمیق گرفتار شد. انسانهای مختلف به شکارچی تبدیل شدند و تواناییهای مافوق بشری به آنها بخشیده شد و ..
خلاصه داستان: یوئی میتسویا و ماسوگو تاتیشی فقط یک همکار نیستند - آنها کاملاً به یکدیگر علاقهمند هستند. مشکل این است که آنها سعی می کنند رابطه جدید خود را مخفی نگه دارند تا از ایجاد مشکلات در محل کار خودداری کنند. اما با دیدن اینکه چگونه آنها نمی توانند دست خود را از یکدیگر دور کنند،...
خلاصه داستان: در یک شب مهتابی، آکیرا ماساکی خود را در دنیایی جادویی می بیند که جادوگران و انسان ها در کنار هم زندگی می کنند. هر سال، آنها باید با ماه عظیم و مرگباری روبرو شوند که به این سیاره حمله می کند. تنها امید آنها به جادوگران حکیم است که برای مبارزه با تهدید ماوراء طبیعی منصوب شده اند. اما آکیرا به زودی متوجه می شود که به طور تصادفی احضار نشده است - او برای رهبری آنها در نبرد انتخاب شده است...
خلاصه داستان: مونا کاوای به دست آوردن قلب ها عادت کرده است، اما مداکا کورویوا حاضر نمی شود عاشق او شود. او تمام تلاشش را می کند تا با او صحبت کند و حتی نازش را تا حدی نشان می دهد، اما هر چه تلاش می کند، مونا نمی تواند اخم را از روی صورت کورویوا پاک کند...