خلاصه داستان: دنیایی که قهرمان و پادشاه شیطانی همچنان به دشمنی با یکدیگر ادامه میدهند. جادویی بزرگ از قهرمان و پادشاه شیطانی سراسر جهانها را فرا میگیرد و در کلاس یک دبیرستان منفجر میشود. دانش آموزانی که در انفجار کشته میشوند، در دنیایی دیگر تناسخ پیدا میکنند و ...
خلاصه داستان: "تایچی" و "رین" دو دانش آموز دبیرستانی هستند که در روز روشن ناپدید شدند و به دنیایی از شمشیر و جادو وارد شده اند. آنها در نهایت و پس از حمله هیولاها، موفق به فرار شده و راه انجمن را در پیش می گیرند و در آنجا، متوجه می شوند که نیروی جادویی بسیار قدرتمندی را تصاحب کرده اند...
خلاصه داستان: در آینده دور هنگامیکه تمام خشکیها نابود شده، انسانها در شهری متحرک به نام پلنتیشن زندگی می کنند و خلبانها در آن ، قسمتی به نام میستیلتین (قفس پرنده) بوجود آوردهاند. بچههایی که در این قفس گیر افتادهاند، هرگز رنگ آسمان نمیبینند و مجبورند برای قوی ساختن خود، مبارزاتی بوسیلهی رباتهایی جنگی (FranXX) مقابل کیوریو (دایناسور) ها انجام دهند...
خلاصه داستان: مرد جوانی که در یک حادثه جان خود را از دست داده، به عنوان یک بچه دوباره به دنیا می آید. پس از آن، او توسط یک قهرمان وطن پرست به نام "مرلین ولفورد" حمایت می شود و نامش را "شین" می گذارد. او به عنوان نوهی مرلین بزرگ شده و آموزه های او را یاد می گیرد و قدرت های اعجاب انگیز او را بدست می آورد. با این حال زمانی که 15 ساله شد، پدربزرگش مرلین گفت:
اینجا، زندگی غیر متعارف یک پسر غیر عادی در دنیایی فانتزی، شروع میشود!
خلاصه داستان: دو نفر دانش آموز بسیار متفاوت، یک دختر دانش آموز موفق از نظر علمی و یک پسر بازنده بی سر و صدا، با یکدیگر آشنا می شوند و رابطه دوستانه برقرار می کنند....
خلاصه داستان: یک اعجوبه پیانو که پس از تحمل یک حادثه دردناک در دوران کودکیاش توانایی نواختن خود را از دست داده بود توسط یک دختر عجیب و غریب با رازی از خودش دوباره در کانون توجه قرار میگیرد.
خلاصه داستان: "اونو آکیرا" حین وارد شدن به کاراکتری که به عنوان "ارباب شیطانی" در یک بازی شناخته می شود، به دنیایی دیگر منتقل می شود. در آنجا، دختری معلول را می بیند و سفر آن ها با هم شروع می شود. او توسط کشورها و مقدسانی که می خواهند ارباب شیطانی را نابود کنند هدف قرار می گیرد و هر جایی که می روند آشفتگی به بار می آید....
خلاصه داستان: اگر دختری که دوستش دارید، اعتراف کنه، چیکار میکنید؟ و اگر فقط یک دختر نباشد چطور؟ "کیساراگی آماتسویو" به تنهایی توسط سال بالایی اش "کاسماس" و دوست دوران کودکی اش "هیماوارای" دعوت می شود، او با انتظار شنیدن اعترافات آنها به ملاقات شان می رود اما هردوی آنها اعتراف می کنند که دوستش را دوست دارند...
خلاصه داستان: خواهر و برادر سورا و شیرو با هم مخوف ترین تیم گیمرهای حرفه ای جهان ، (The Blank) را تشکیل می دهند.
هنگامی که آنها موفق می شوند خدا را در یک بازی شطرنج شکست دهند ، به دنیایی فرستاده می شوند که در آن همه اختلافات با بازی کردن حل می شود.
خلاصه داستان: "ريوما تاکباياشی" پس از گذراندن عمر نافرجام، در 39 سالگي و در خواب از دنیا رفت. اما سه خدا به او فرصت میدهند تا در دنیای جادو دوباره تناسخ یابد، دنیایی كه در آن تنها یک مأموریت دارد: خود بودن و لذت بردن از زندگی...